این بار سنگین را از دوش خسته شهریار بردارید!
یادداشت: دکتر حسین سبزه صادقی
بشر در مسیر حیات فرهنگی خود آنجا که دیگر زبان بدن و اشاره ، جوابگوی انتقال منظور و مفاهیمش در ارتباط نبود ، آرام آرام اصوات را به کلمه و کلمات را به جمله تبدیل کرد و زبان کلامی را به وجود آورد.
رفته رفته از دل زبان معیار که گفتگوهای روزمره ارتباطی را شکل میداد ، افراد خوش ذوق با ترکیب خیال و اندیشه بر بستر عاطفه و زبان ، شعر و ادبیات روایی داستانی را به وجود آوردند .
شعر و ادبیات شد مرهم جانهای بیقرار ، شد مسکن انسان سرگشته که در بهتی خودشناسانه و هستیشناسانه در پی این بود که پی ببرد «از کجا آمده و آمدنش بهر چه هست»
زبان را هایدگر «خانهی هستی» توصیف میکند که انسان با آن میاندیشد و پندار ، رفتار ، جهانبینی و سبک زندگیاش را می سازد و شعر و ادبیات که اتفاقیست در زبان را فاکنر «عرقریزان روح» وصف میکند .
وقتی قرار باشد عصارهی جان ، روح و دل یک انسان و تجربهی زیستیاش در گرماگرم عرقریزان معجونی شود که شعر مینامندش طبیعیست که دلنشين خواهد بود چرا که «آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند».
دوست عزیزم جناب احسان احمدی مدیرمسئول نشریه وزین روشنفکری از من خواستند که یادداشتی به مناسبت ۲۷ شهریور ، روز شعر و ادب فارسی بنویسم .
شعر در ایران بزرگ فرهنگی ، از همیشه تا هنوز نقشی اساسی در زندگی مردمانش ایفا نموده و مینماید.
شعر بستر انتقال اکثر مفاهیم انسان ایرانی بوده است ، از لالایی مادرانهی گوشنواز بگیر تا ادبیات تعلیمی مکتبخانهها تا ادبیات عامه جاری و ساری در زندگی مردم ؛ نظیر فال ادبی امیدبخش با دوبیتیهای محلی در قالب رسم «چهل بیتو» و…، بیگمان شعر همزاد و همراه همیشگی موسیقی و نغمههای ما بوده و هست، طوری که در فرهنگ موسیقیاییمان کمتر شاهد موسیقی بیکلامیم .
شعر بستر انتقال حماسه، تاریخ و خردهفرهنگهای ما و بستر نشو و نمای باورها ، دین و مذهب و عرفان این سرزمین بوده است .
شاهنامه حکیم توس در قالب روایت منظوم و شاعرانهی داستان انسان ایرانی از دیرباز تا حوالی زیست آفرینشگرش ، یک اثر سترگ و جاودانه است که یکی از عوامل پیوند اقوام ایرانی بوده و هست ، آنجا که آذری ، کرد ، لر ، بلوچ ، گیلک ، فارس و… همه و همه با شاهنامهخوانی پهلوانیها کردهاند و «چو ایران نباشد تن من مباد»ها سر دادهاند .
«شعر، ثروت ملی ایرانیان است» و نامگذاری این روز ، کمترین توجه به این داشتهی سترگ فرهنگی و اقدامی شایسته است ، اما در سرزمینی که فردوسی، سعدی، مولانا ، خواجو، حافظ، نیما و… را دارد استفاده از سالروز وفات استاد شهریار هرچند شخصیت بزرگیست در فرهنگ و ادب فارسی ، اما قدری جفا به خود ایشان است که انتقاداتی در این سالها در پی داشته و دارد و مطمئناً اگر ایشان خودشان در قید حیات بودند هرگز اجازه چنین کاری را نمی دادند .
امسال، در مراسم کتاب سال کشور، جایزه جلال آل احمد، از بنده به عنوان مدیر نشر فرهنگ عامه به اتفاق آقای دکتر مهرداد نصرتی به عنوان مولف اثر برگزیده بخش پژوهش، کتاب خود انتقادی ادبی، از سوی وزارت فرهنگ به متظور دریافت جایزه دعوت به عمل آمد. یکی از سخنرانان این مراسم دکتر حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود که در حاشیه مراسم عده ای دور او حلقه زده بودند و به همین نامگذاری اشاره و انتقاد کردند . بنده هم از شاهدان این گفتگو بودم در آنجا به جناب حدادعادل پیشنهاد دادم که روز تولد استاد شهریار را روز پیوند گویشها و زبانهای بومی ایران با زبان فارسی به عنوان زبان ملی نامگذاری کنند و زادروز یکی از قلههای شعر کلاسیک یعنی فروسی، سعدی یا حافظ را برای روز ملی شعر و ادب فارسی انتخاب کنند تا حق مطلب ادا شود ، ایشان از این پیشنهاد استقبال کردند و امیدوارم در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح و به نتیجه برسد .
چرا که استاد شهریار شخصیتی تأثیرگذار در فرهنگ معاصر ایران است و با سرودن منظومهی آذری حیدربابا و غزلهای فارسی شیرین ، بسیارانی را با شعر و ادبیات آشتی داده و عامل استحکام و پیوند آذریها با زبان معیار و ارتباطی اقوام ایرانی یعنی فارسی شده است.
مثل بسیاری دیگر از شاعران کرد ، لر ، بلوچ و… ایرانی که هم به فارسی زبان ملی، آثار ماندگاری خلق کردهاند و هم به گویشهای اقماری این زبان و سایر زبانهای بومی ایران زمین ؛ همه این آفرینشگریها خروجیاش تقویت فرهنگ ایرانشهری و انسجام ملی و تاریخیست و بیشک این سخن ، سخن درستی ست که یک گویش و یک زبان وقتی میمیرد که آخرین شاعرش مرده باشد . زبان فارسی زنده است و زنده خواهد ماند چرا که شاعرانش زندهاند و زنده خواهند ماند.
دکتر حسین سبزه صدقی
منتشر شده در شماره ۱۵۱ نشریه روشنفکری