موسیقی در همه مکانها و زمانها همراه و همزاد بشر بوده است

یادداشت: دکتر حسین سبزهصادقی
در تولید و بازتولید مداوم عناصر فرهنگی و هنری، موسیقی به عنوان یکی از عناصر مؤثر، همواره در همه مکانها و زمانها همراه بشر بوده و دیار چهارفصل کرمانزمین نیز تابعی از این حضور هنری بوده است. از لالاییخوانی مادرانه گرفته تا عیش، عزا، سور، سوگ، آواهای کار، شبنشینیها و شادنوشیها؛ در همه اینها یکی از عناصر سازنده ساختار این گونه بودنها، همواره موسیقی بوده است. موسیقی مقامی اما در این حوزه نسبت به موسیقی کلاسیک سهم بیشتری را به خود اختصاص داده است. از دیهوخوانی و لیکوهای رودباری و بلوچی بگوییم که در آنی کوتاه، در فرصت دو لت، جهانی از عواطف، افکار و روایت زندگی مردم این منطقه را به ساحت شعر و موسیقی میکشاند و هم به صورت گفتاری و هم موسیقیایی بر بال ملودی توسط خنیاگران و پهلوانان سرود لحظهها میشوند.
ماهک شروگن – ای گپ دروگن
شووک چه ماهن – نشتن صلاحن
ناخوروم نونت – ای دست گپونت
دیست مو خاروم – پات کو ای دواروم
هشتاد پنج رد بو – بهداری اد بو
جنگ تو مگونن – ای سر خومونن
موبور بافتی – کنگ مضافتی
هر کدام از این لیکوها وقتی که با صدای سوزناک خوانندهای و ناله ساز سروزی تلفیق میشوند، در ژرف ساخت حضور خود با دنیای مخاطبها، تداومی همزادپندارانه و عاطفهمند و اندیشهورز پیدا میکنند. موسیقی حماسی هم در جنوب کرمان علاوه بر نقشآفرینی مؤثر در صنعت سرگرمسازی به نوعی مورخ فرهنگ و تاریخ شفاهی مردمانش نیز بوده است، وقتی که در یک شبنشينی پهلوانی قیچک به دست روایتگر قصه دو دلداده یعنی هانی و شی مرید است یا نوای “نام من عبدالحسین کامران – در رمشک و مارز بودم حکمران” را سر میدهد در واقع نقش مورخ را نیز در کنار هنرمند حوزه موسیقی بودن، ایفا مینماید. یا در حوزه موسیقی نیکردی و چوپانی مناطق کوهستانی، وقتی نوای نی با دوبیتیخوانی و دشتیخوانی خواننده محلی تلفیق میشود، موسیقی است که مرهم دردهای پیدا و پنهان ساکنان آن مناطق شده و میشود. از جمله قصه موسیقیهایی که در مناطق سردسیر جنوب کرمان توسط اهالی موسیقی محلی روایت میشود قصه گیسگل است؛ گیسگل دختر ارباب است و به چوپان گلهشان دلبسته، عاشق یکدیگرند اما پدر به وصالشان رضایت نمیدهد و در این سختی فراق پدرخواسته، اینها زبان رمزگونه نی را برای گفتوگو برگزیدهاند، به شکلی که چوپان حرفهایش را با نینوازی به او میرساند، در این میان روزی دزدان قصد بردن گله را میکنند، چوپان میگوید این گله به نی من عادت دارد و با یک ریتم و رویه خاص است که حرکت میکند، لذا اجازه بدهید من نی بنوازم تا حرکت کند و مینوازد که:
سیصد سوارن گیسگل – سینهی گدارن گیسگل
گله ره بردن گیسگل – بابات خبر کن گیسگل
و در نهایت گیسگل متوجه میشود و پدر و اهالی را برای نجات گله خبر میکند.
شایان ذکر است حضور موسیقی کلاسیک و سنتی ایرانی در کرمانزمین را در مجال اندک این یادداشت مثل سایر ژانرها نمیتوان شرح داد، اما اشاره به باغشهر تاریخی بم که چهرههای بزرگی نظیر: داریوش رفیعی، کورس سرهنگزاده، بهزاد بهزادی، ایرج بسطامی و… را در قرن اخیر به جهان موسیقی تحویل داده است، حاکی از آن است که موسیقی کلاسیک بیشتر در شهر میبالد و به نظر میرسد بین شهرنشینی ممتد در بم که زندگی در ارگ آن تا اواخر قاجار به عنوان یک شهر تاریخی جاری و ساری بوده است و ظهور این چهرههای برجسته موسیقی سنتی، رابطه معناداری وجود داشته باشد. موسیقی فجر فرصت مناسبی است که گروهها علاوه بر دیدار و تبادل تجربه، با ارائه آثارشان، حال و هوای جامعه را نیز قدری تازه کنند. لذا به برگزارکنندگان این جشنواره از جمله انجمن موسیقی جنوب کرمان، خدا قوت میگوییم.
منتشر شده در شماره ۱۸۰ نشریه روشنفکری – ۴ اسفندماه ۱۴۰۳