نگاهی بر نمایش «هیچ» به کارگردانی میلاد حسینی نسب
✍️فاطمه هجینی نژاد
نمایشنامهی سوءتفاهم آلبر کامو، یکی از صریحترین مصداقهای «تراژدی اگزیستانسیال» در قرن بیستم است؛ اثری که با ساختار ظاهراً کلاسیکِ تراژدی، اما در بستر معناباختگی جهان مدرن شکل میگیرد. در این جهان، ارتباط انسانی در سایهی پوچی، تهی از شفافیت و شناخت میشود. «سوءتفاهم» در اصل دربارهی ناتوانی در شناخت است؛ نهفقط ندانستن نام دیگری، بلکه ناتوانی در بازشناسی حقیقتِ او، حتی وقتی چهرهاش روبهروی ماست.
نمایش «هیچ» به کارگردانی میلاد حسینی نسب ، با تکیه بر این بنمایهی بنیادین، اما در ساختاری اجرایی نوآورانه، به مواجههی مخاطب امروز با همین بحران بازشناسی میپردازد؛ نه با تکرار صرف یک متن، بلکه با ترکیب عناصر بصری، حرکتی، صوتی و نشانهشناختی.
در سطح طراحی صحنه، مهمترین ویژگی اجرا، حضور همزمان سه فضای دراماتیک است: اتاق یان، پذیرش مهمانخانه، و اتاق زن یان. این همزیستی همزمان، از سویی حذف تعویضهای صحنهای و ریتم اجرای پیوسته را ممکن میکند، و از سوی دیگر، ساختاری آیرونیک و سرد میسازد: شخصیتهایی که در همسایگی فیزیکی یکدیگرند، اما در بیگانگی روانی مطلق زندگی میکنند. کارگردان با استفاده از نورپردازی متمرکز (فوکوسهای دقیق و تمیز)، تماشاگر را بین این فضاها جابهجا میکند و نوعی مونتاژ زنده در صحنه میسازد؛ تکهتکهشدن درک، موازیبودن رخدادها، و غیبت مرکزیت، از جمله مفاهیمیاند که از دل این ساخت بصری سربرمیآورند.
در پسزمینهی صحنه، ساعتی بزرگ نصب شده که برخلاف تصور اولیه، دقیقاً با زمان واقعی اجرا همزمان است. این نشانه، در عوضِ ارجاع به «زمان مختل» یا «انجماد گذشته»، به سوی تأکید بر زمانِ اکنونِ تراژدی میرود: یعنی حادثهای که نه در گذشتهای از دسترفته، بلکه در همین لحظهی معاصر، در برابر چشمان ما رخ میدهد. این انتخاب، تماشاگر را از نگاه نوستالژیک یا قضاوت پسینی بازمیدارد و او را در مرکز اکنونِ اخلاقی قرار میدهد.
موسیقی زندهی اجرا، برخلاف بسیاری از نمونههای معاصر که تنها نقش تزئینی یا تعلیقآفرین دارند، حضوری مؤثر، زنده، و هماهنگ با بافت احساسی نمایش دارد. نوازندگان، با بهرهگیری از موتیفهای تکرارشونده، ریتمهای پویا، و لحنی متغیر میان سکوت و اوج، بهمثابه ضربان پنهان صحنه عمل میکنند. آنها نهتنها به فضای درونی شخصیتها رنگ میدهند، بلکه گاه همچون صدای ناخودآگاه اثر، وضعیتهای احساسی را از درون به سطح میرانند. موسیقی در «هیچ» نه خنثی، بلکه دقیقاً تنظیمشده با خط دراماتیک اثر است؛ گاه پیشگویانه، گاه پرسشبرانگیز، و گاه افسارگسیخته.
در سطح متنی، گفتوگوها نسبت به زبان نمایشنامهی کامو دستخوش تغییر شدهاند. این تغییر نه به قصد فاصلهگیری از فلسفهی اثر، بلکه در جهت بومیسازی عاطفی و زبانی برای مخاطب امروز انجام شده است. زبان روزمرهتر، تجربهپذیری شخصیتها را افزایش میدهد و آنها را از نماد صرف بودن، به افراد زندهای بدل میکند که در موقعیتی تکرارشونده گرفتار شدهاند. این تعدیل زبانی، البته ممکن است از شدت تأملات فلسفی کم کند، اما از سوی دیگر، امکان واکنش درونی و عاطفی مخاطب را تقویت میکند.
اما آنچه اجرای حسینی نسب را از دیگر اقتباسهای صرف متمایز میسازد، حضور یک اِلِمان نمادین و اجرایی است: آینه. خدمتکار مهمانخانه، که در متن اصلی نقشی حاشیهای دارد، در این اجرا بدل به حامل اصلی یک لایهی تماتیک عمیق میشود. او بارها آینهای را در برابر چهرهی شخصیتها میگیرد؛ آنها به محض مواجهه با تصویر خود، دچار نوعی سکوت، انجماد یا ناآرامی جسمی میشوند. این واکنشها، گویی حاصل مواجهه با نوعی حقیقت سرکوبشدهاند. آینه در این اجرا، به ابزار بازشناسی بدل نمیشود؛ بلکه برعکس، نشان میدهد که شناخت، اگر از درون نیاید، تحمیلشدنی نیست. آینه، حقیقت را به چهره میکوبد، اما این حقیقت لزوماً پذیرفته نمیشود.
در نقطهی اوج، درست در پایان نمایش، خدمتکار آینه را بهسوی تماشاگر میگیرد. این حرکت ساده، اما شدیداً بارمند، مرز صحنه و سالن را درهم میشکند. تماشاگر نهتنها شاهد فاجعه، بلکه اکنون جزئی از آن است. دعوت به بازشناسی در اینجا دیگر متوجه شخصیتها نیست، بلکه خطاب به ماست: «آیا تو دیگری را میشناسی؟ آیا تو خودت را میبینی؟» در فلسفهی کامو، بحران معنای زندگی از جایی آغاز میشود که انسان در برابر پوچی جهان، یا تن به انکار میدهد، یا خود را مسئول معنا کردن جهان میداند. در این اجرا، آن مسئولیت با یک نگاه به آینه، در چهرهی تماشاگر تابیده میشود.
از این منظر، «هیچ» تنها نام نمایش نیست؛ تشخیص وضعیت بشریست در جهانی که بازشناسی و معنا، نه دادهای از پیش موجود، که مسئولیتی است که باید به دوش کشید. نمایش حسینی نسب با بهرهگیری از زبان اجرایی متنوع، طراحی بصری هوشمندانه، و موتیفهای چندلایه، نهتنها اقتباسی از کامو ارائه میدهد، بلکه به بازتابی انتقادی از روابط انسانی در دوران معاصر بدل میشود. این اثر، در سکوتِ پس از آینه، ما را وامیدارد که نه به شخصیتها، بلکه به خود خیره شویم—و شاید، برای نخستین بار، چیزی ببینیم که تا کنون نادیده مانده است.
هیچ به کارگردانی میلاد حسینی نسب هرروز ساعت ۱۹:۰۰ در تئاتر شهر کرمان به اجرا میرود، علاقه مندان جهت تماشای این اثر میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
