مروری بر تاریخچه ی پزشکی
دکتر عباس محمدی، پژوهشگر حوزه فرهنگ و سلامت در چهل و دومین نشست انجمن ادبی تاریخی پاریز به مروری بر تاریخچه پزشکی پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی لوار، دکتر عباس محمدی گفت: از دوران باستان تاریخ مدون وجود ندارد اما از روی فسیل ها و نقاشی های به جا مانده در غارها و روی سنگها چنین برداشت شده که بیماریها قبل از پیدایش انسان وجود داشته اند.
اما اینکه انسانهای اولیه چگونه بیماریها را درمان میکردند و درک تفکرات و ذهنیت آنها بسیار مشکل یا غیر ممکن است.
Paleopathology، علم مطالعه فسیل ها، بقایای حیوانات و انسان، مانند استخوان و دندان انسانهای نخستین، و مطالعه مومیائی های مصر نشان داده که بیماریهائی چون سل، عفونت انگلی، پوسیدگی دندان،ذات الریه، عفونت های ادراری، سنگ صفرا و کلیه، استئومالاسی (نرم شدن استخوان های افراد بزرگسال، که احتمالا در اثر سوء تغدیه بوده) وجود داشته، اما راشیتیسم (نرم شدن استخوان ها در کودکی) وجود نداشته به این علت که انسانهای نخستین بیشتر اوقات در فضای باز و در معرض آفتاب بوده و بدنشان به اندازه کافی ویتامین دی می ساخته است.
در مومیائی های مصر آثار بیماریهائی چون تصلب شرائین، ذات الریه، عفونت های ادراری، سنگهای کلیه و صفرا، بیماریهای انگلی مشاهده شده است.
بنظر میرسد بیماریهای انسان در واقع مشابه موجودات هم عصر انسان بوده اند. طول عمر انسانها تقریبا سی تا چهل سال، و طول عمر مردان بیشتر از زنان بوده است، احتمالا بعلت زایمان های زیاد و عوارض آنها. اسکلت زنانی که اسکلت جنین در ناحیه لگن آنها بوده یا در کنار آنها دفن شده کشف شده است. اما زایمان سخت کم بوده، تعداد زایمان کمتر از آنچه تصور میشد بوده است. حتی بعد از سن باروری برخلاف امروز عمر زنان کوتاهتربوده. احتمالا بعلت تغذیه نامناسب که از کودکی و نوزادی شروع میشده و مقاومت آنها در مقابل بیماری را کم میکرده.
انسانها چگونه بیماریها را درمان میکردند؟
احتمالا با تقلید از حیوانات، لیسیدن زخمها، تیمار کردن همدیگر، خوردن گیاهان داروئی، به کار بردن سرما و گرما به تقلید از حیوانات که وارد آب سرد میشدند یا گل به بدن خود می مالیدند. مالش یا مکیدن محل گزیدگی، فشار دادن محل آسیب احتمالا از راههای دیگر درمان بوده اند.
تصویر یک فیل در یک غار در اسپانیا با شکلی شبیه قلب در قسمت سینه حیوان احتمالا اولین تصویر نشان دهنده آناتومی است. یک تصویر در غاری در فرانسه فردی در حال رقص با سر یک گوزن یا ماسک شبیه گوزن را نشان میدهد که احتمالا تصویر یک جادوگر یا رهبر مذهبی است که مراسم درمان را انجام میداده. در یک تصویر دیگر گوزنی در حال رد شدن از روی زنی که ظاهرا باردار است ر انشان میدهد که به پشت دراز کشیده است، احتمالا برای انتقال قدرت به جنین بوده یا یک مراسم درمانی برای تسریع زایمان.
بین سالهای ۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ قبل از میلاد انسان از جمع آوری کننده به تولید کنند تبدیل شد. با پیدایش ابزار، انجام عمل trepanning ، یعنی سوراخ کردن جمجمه برای خارج کردن ارواح شیطانی، در اروپا و بسیاری نقاط دیگر جهان انجام میشد، برای این کار سوراخی به اندازه ۵/۲ تا ۵ سانتیمتر درجمجمه ایجاد میشد. علائم بهبود در بعضی از این جمجمه ها نشان دهنده زنده ماندن درصد کمی از این افراد است. این جمجمه های سوراخ شده در انگلیس، فرانسه، سایر نقاط اروپا و حتی در ایران نیز یافت شده اند. این مراسم هنوز در برخی قبایل الجزایز، گینه نو انجام میشود. در آن دوران جادو و پزشکی از هم قابل تفکیک نبوده اند.
بتدریج انسانها استفاده از گیاهان را برای درمان بعضی از بیماریها فرا گرفتند. با انجام آزمون و خطا دریافتند که کدام گیاهان بعنوان غذا، کدام دارو و کدام سمی هستند. تجویز داروی گیاهی همراه با رقص، خواندن اوراد و درآوردن شکلک هائی که درد و نفرت را نشان میداد بود. استفاده از طلسم و جادو متاسفانه هنوز در بعضی جوامع از جمله در بعضی نقاط کشورمان رواج دارد.
بیماری سخت و مرگ بعنوان یک فرآیند طبیعی حیات تلقی نمیشد. بیماریهای خفیف مثل سرماخوردگی و یبوست بعنوان بخشی از حیات، اما بیماریهای خطرناک خیر، بعنوان طلسم یک دشمن یا یک دیو و شیطان، یا خدائی که قهر کرده و یک تیر یا سنگ یا کرم را وارد بدن فرد کرده. یا روح را از بدن او دور کرده. برای درمان باید روح برگردانده میشد یا شیطان از بدن او خارج میشد، درمان با اوراد، طلسم و جادوی مخالف ، جوشانده های گیاهی، مکیدن محل آسیب یا راههای دیگر، که در صورت اعتقاد کامل جادوگر و بیمار گاهی موثر واقع میشد که امروزه بعنوان اثر دارونما یا پلاسبو (Placebo effect) شناخته میشود.
با پیدایش تقویم و خط بعضی آثار روی الواح گلی در ناحیه بین النهرین پیدا شده است.لوح سنگی قانون حمورابی مربوط به قرن ۱۸ قبل از میلاد که در موزه لوور پاریس وجود دارد شامل قوانین مختلف از جمله قوانین مربوط به حرفه پزشکی است. بر طبق قانون حمورابی اگر بیماری دراثر باز کردن آبسه توسط پزشک بمیرد، بایستی دستان پزشک را قطع کرد و اگر بیمار برده باشد جایگرین کردن او با یک برده کافی است.
طبق نوشته های هرودت همه اهالی بابل پزشک آماتور بودند، فرد بیماردرخیابان خوابانده میشد و افراد عبوری توصیه هائی میکردند.
یکی از رسوم پیشگوئی روند بیماری و بهبود از روی شکافتن جگر یک حیوان قربانی شده بود.
در مصر لیست بعضی از داروها، اوراد، روشهای درمان و جراحی روی ورقه های پاپیروس پیدا شده است. نام اولین پزشکImhotep وزیر پادشاهی به نام Djoser در سه هزار سال قبل از میلاد آورده شده است.
برخلاف تصور مومیائی کردن باعث مطالعه آناتومی بدن انسان نشده است. اما مطالعه مومیائی ها همانگونه که قبلا ذکر شد بعضی بیماریهای رایج در آن زمان را نشان داده است. سل استخوان، التهاب مفاصل، نقرس، پوسیدگی دندان، سنگهای مثانه، سنگ صفرا، بیماری شیستومیازیس از آن جمله اند. بیماریهائی مثل سفلیس و راشیتیسم وجود نداشته است.
منابع بعدی به زبان عبری هستند که شامل توصیه های بهداشتی زیاد می باشند. در انجیل موارد کمی در مورد پزشکی وجود دارد اما توصیه های بهداشتی زیاد است.
مهمترین کشورهای موثر در پیشرفت علم پزشکی
هند
اولین موضوعات و مفاهیم پزشکی در وداها (نوشته هایی به زبان سانسکریت) مربوط به ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد است. ابتدا دستورات پزشکی از جانب خدای پزشکی به نام داوانتاری (Davantari) فرستاده شده که بتدریج رتبه او به یک پادشاه زمینی کاهش یافت که نهایتا در اثر نیش مار فوت کرد.
تا ۸۰۰ قبل از میلاد وداها پر از اعمال جادوئی برای درمان بیماریها و دور کردن ارواح خبیثه ای که باعث بیماری میشدند هست. علائمی که ذکر شده شامل تب، سرفه، پرخوری، اسهال، ادم (خیز)، آبسه، تشنج، تومورها و بیماریهای پوستی از جمله جذام میشود که برای درمان آنها داروهای گیاهی بیشماری توصیه شده است.
دوره طلائی پزشکی سنتی هند از۸۰۰ قبل از میلاد تا ۱۰۰۰ سال بعد از میلاد است که در واقع فرم فعلی پزشکی سنتی هند است.
دو نفر از پزشکان معروف هند، Chakra Samith و Sushruta Samitha جراح بوده اند. چون هندوها از بریدن بدن مرده منع شده اند، اطلاعات آناتومی در متون باستانی هند بسیار کم است. سوشروتا توصیه کرد که بدن انسان را در یک سبد گذاشته و یک هفته زیر آب نگه دارند، بعد از این مدت اندامها براحتی جدا میشوند، در نتیجه آناتومی بیشتر شامل رباطها، عضلات ، مفاصل و استخوان ها هست که سالم باقی می ماندند. اعصاب، عروق و اندام های داخلی خیلی ناقص شناخته شده.
اعتقاد بر این بود که بدن دارای سه عنصر اصلی، نماینده سه نیروی آسمانی یا خدائی، به نام هوا(spirit)، بلغم (phlegm)، و صفرا (bile) است، سلامتی حاصل تعادل بین این سه نیرو است.
هفت جزء دیگر بدن یعنی خون، گوشت، چربی ، استخوان، مغز ، لنف و مایع منی در اثر عمل عناصر اصلی تولید میشوند. عقیده بر این بود که منی بوسیله تمام بدن تولید میشود، نه تنها یک عضو خاص.
هم چاکرا و هم سوشروتا وجود تعداد زیادی بیماری را ذکر کرده اند. سوشروتا تا حدود ۱۱۰۰ بیماری را ذکر کرده. چاکرا حدود ۵۰۰ و سوشروتا حدود ۷۶۰ گیاه داروئی را می شناخته اند.
در تمام متون تب که انواع مختلفی از آن ذکر شده دارای اهمیت زیادی هست، ظاهرا بیماری های ریوی نیز شایع بوده اند. آبله هم شایع بوده و احتمالا آبله کوبی انجام میشده.
پزشکان از پنج حس برای تشخیص استفاده میکردند، مثل شنیدن برای بررسی تنفس ، تغییرصدا، و سایش استخوان ها به هم.
پیش آگهی (عاقبت) بیمار وابسته به پاکی فردی که برای آوردن پزشک میرفت، نحوه اطلاع رسانی به پزشک و اشخاصی که پزشک در سر راه خود تا محل مریض ملاقات میکرد.
تیمار غذایی مهمتر از داروئی بوده، مهمترین روشهای درمان که به نام پنج روش معروف بودند عبارتند از: تنقیه آب، تنقیه روغن، مواد استفراغ آور، پودرهای عطسه آور، همچنین بخور، زالو انداختن، بادکش و حجامت.
محصولات حیوانی مثل شیر، استخوان، سنگ صفرا، مواد معدنی مثل گوگرد، آرسنیک، سرب، سولفات مس، و طلا نیز استفاده میشده اند که بعضی از آنها مثل هل و دارچین به پزشکی غربی راه یافتند. بخاطر دستورات مذهبی تمیزی در هند اهمیت بسیاری داشت.
دو وعده غذا در روزتوصیه میشد، مقدار آب مصرفی قبل و بعد از غذا مشخص میشد، همچنین نحوه استفاده از چاشنی ها، مالیدن روغن به بدن، و استفاده از چشم شویه. حمام کردن و مراقبت از پوست، تمیز کردن دندان ها با استفاده از چوب درختان خاص نیز توصیه شده است.
در جراحی کارهائی مثل بریدن تومورها، تخلیه آبسه ها، بیرون اوردن مایع از شکم، بیرون آوردن اجسام خارجی، ترمیم فیستول مقعدی، شکسته بندی، قطع عضو، سزارین و بخیه زدن صورت میگرفت.
برای بی حسی از الکل و جلوگیری از خونریزی با روغن داغ و قیرانجام میشد.
در جراحی سنگهای مثانه و جراحی پلاستیک مهارت داشته اند. بریدن بینی مجازات عمل زنا بود و بعدا برای ترمیم بینی بریده شده قسمتی از بافت گونه یا پیشانی برداشته میشد. آب مروارید به روشی شبیه قلابدوزی (couching) ترمیم میشد.
چین
پزشکی در چین دارای قدمت بسیار زیاد. امپراطور Huangdi (امپراطور زرد) در ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد قوانینی برای پزشکی وضع کرد. شکل جدید آن مربوط به ۳۰۰ سال قبل از میلاد است.
کتابهائی چون Mojng (pulse classic), Yuzhuan yizony jinjica (Golden mirror) مربوط به زمان امپراطورهان، یعنی ۲۰۰ سال قبل از میلاد هستند. در پزشکی چینی سلامت حاصل تعادل بین دو نیرو است. Yang که مذکر، فعال و روشن، و آسمان نماینده آن است و Yin که مونث ، منفعل و تاریک و زمین بعنوان نماینده آن است. همچنین عقیده بر این است که بدن انسان از پنج عنصر ساخته شده : چوب، آتش، خاک، فلز و آب .
گروههای پنج گانه دیگر مرتبط با این گروه عبارتند از: پنچ سیاره، پنج رنگ، و پنج صدا.
سلامتی، شخصیت و موفقیت فرد بسته به غلبه Yang و Yin بر یکدیگر دارد و هدف پزشکی برقرار کردن تعادل بین آنها است.
در چین نیز دین اجازه مثله کردن بدن انسان را نمیداد، بنابراین آناتومی بنیان علمی ندارد. پزشکی به نام
Wanj Qingen اطلاعات خود را از بدن بچه هائی که در اپیدمی طاعون فوت کرده و بوسیله سگها دریده شده بودند بدست می آورد.
آناتومی چینی مبتنی بر سیستم کیهانی است
بدن دارای پنج اندام هست، قلب، شش ها، کبد، طحال و کلیه ها که مواد را ذخیره میکنند اما دفع ندارند، و پنج اندام داخلی (امعاء و احشاء) مانند معده، روده ها، کیسه صفرا، و مثانه که دفع دارند ولی ذخیره نمی کنند. هرکدام از این اندام ها با یکی از سیاره ها، رنگها، صداها، بوها و مزه ها مرتبط هستند. همچنین در بدن ۳۶۵ استخوان و ۳۶۵ مفصل وجود دارد.
بر طبق فیزیولوژی پزشکی سنتی چینی، عروق حاوی خون و هوا هستند که متناسب با یین و ینگ تغییر میکنند. این دو نیروی کیهانی در ۱۲ کانال گردش کرده و عروق خونی و نبض را کنترل مینمایند. طبق گفته Huangdi neijing جریان خون پیوسته و دائمی است و هرگز متوقف نمیشود و میتوان آن را با یک دایره مقایسه (تشبیه) کرد که ابتدا و انتهایی ندارد. بر همین اساس چینی ها ادعا میکنند که کشف جریان خون بوسیله Harvey مورد انتظار آنها بوده است.
برای تشخیص بیماری سوالاتی در مورد تاریخچه بیماری، و مواردی چون ذائقه و چشائی، بویائی، و رویاهای فرد بیمار میشود و از روی کیفیت صدای فرد، رنگ صورت و زبان نتیجه گیری صورت میگیرد، اما مهمترین قسمت تشخیص، معاینه نبض است. Wang Shuhe “Pulse Classic” را در سه قرن قبل از میلاد نوشت که یادداشتهای متعددی درباره آن نوشته شده است. نبض در چند نقطه و چند زمان و با فشارهای مختلف معاینه میشود. این کار ممکن است تا سه ساعت طول بکشد. این تنها معاینه ای است که انجام میشود، هم برای تشخیص و هم برای پیش آگهی. نه تنها اندام های بیمار تعیین میشوند، بلکه زمان مرگ یا بهبود نیز پیشگوئی میشد.
کتاب Chinese material medica بسیار مفصل و حاوی نسخه های گیاهی، حیوانی (از جمله اجزای بدن انسان)، و مواد معدنی است. بخصوص داروهای گیاهی که در قرن شانزدهم بعد از میلاد بوسیله Li Shijen در کتاب Bencae gangmu (Great Pharmacopoeia) جمع آوری شدند و تعداد آنها به ۱۰۰۰ میرسد. این کار در ۵۲ جلد هنوز معتبر شناخته میشود. استفاده از داروها برای حفظ هارمونی و هماهنگی بین یین و ینگ و مرتبط با پنج اندام، پنج سیاره، و پنج رنگ هست. بنابراین هنر تجویز دارو بسیار پیچیده است. از جمله داروهائی که در پزشکی غربی مورد استفاده بوده و از چین گرفته شده اند، ریواس، آهن (برای کم خونی)، روغن کرچک، کائولین (خاک رس سفید)، تاج الملوک (aconite) ، کافور، و حشیش (Indian hemp) هستند. روغن مورینگا (Chaulmoogra oil) از قرن چهاردهم در چین برای درمان جذام مورد استفاده قرار میگرفت و از قرن نوزدهم پزشکان غربی نیز شروع به استفاده از آن کردند. گیاه افدرا در چین برای حداقل ۴۰۰۰ سال مورد استفاده قرار میگرفته است و آلکالوئید افدرین که از آن برای درمان آسم و حالات مشابه در پزشکی غربی استفاده میشود از این گیاه گرفته شده است.
مشهورترین و گرانترین داروی چینی جینسنگ هست. آنالیزهای محققین غربی نشان داده که دارای خاصیت مدر و بعضی خواص دیگر هست اما ارزش این خواص مورد تردید است. رزرپین که ماده فعال موجود در گیاه Rauwolfia نیز جداسازی شده و برای درمان فشار خون و بعضی بیماریهای روحی و ذهنی مورد استفاده قرار گرفته است.
آب درمانی (Hydrotherapy ) نیز احتمالا منشاء چینی دارد، چرا که از ۱۸۰ سال قبل از میلاد از آب تنی در آب سرد برای کاهش تب استفاده میشده. مایه کوبی آبله از دوران باستان در چین انجام میشده و از حدود سال ۱۷۲۰ به اروپا آورده شد. یک درمان دیگر کاری به نام moxibustion است که در این روش پودر برگهای خاصی (برنجاسف) را بصورت مخروط (moxa) درآورده و در محل های خاصی که در طب سوزنی نیز از آنها استفاده میشود میسوزانده و سپس خاکستر حاصل را روی آفت تولید شده در محل له میکرده اند. از مواد دیگر نیز برای این کار استفاده میشده. گاهی وقتها در یک ویزیت چندین نوع گیاه در چند مرحله استفاده میشده.
طب سوزنی شامل فرو بردن سوزنهای فلزی داغ یا سرد در پوست و بافتهای زیر آن میشود. براساس تئوری این طب، سوزن، توزیع یین وینگ را در کانالهای فرضی و فضاهای سوزان دربدن تحت تاثیر قرار میدهد. سابقه طب سوزنی به ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد برمیگردد و از آن زمان تا کنون تغییر کمی داشته است. یک لوح برنزی مربوط به سال ۸۶۰ میلادی صدها نقطه را برای فروبردن سوزن نشان میدهد که بعدها تعداد بیشماری به آنها اضافه شد. طول سوزنهای مورد استفاده بین ۳ تا ۲۴ سانتیمتر است. آنها اغلب با نیروی زیاد وارد شده و سپس در محل چرخانده یا به اطراف حرکت داده میشوند. این روشها همراه با moxibustion برای بسیاری از بیماری ها از جمله شکستگی ها استفاده میشوند. در غرب از این روش برای تسکین درد و سایر علائم بیماری استفاده میشود. تصور بر این است که این روش باعث رها شدن اندورفین ها میشود که درد و احساسات همراه با آن را کاهش میدهد.
ژاپن
مهمترین موضوع مهم در مورد پزشکی ژاپن این است که بسرعت غربی و علمی شد. در دوران باستان در ژاپن عقیده بر این بود که بیماری ها بوسیله خدایان فرستاده میشوند یا تحت تاثیر ارواح شیطانی ایجاد میگردند. درمان و پیشگیری نیز بر اساس اعمال مذهبی مانند دعا، اوراد، و جن گیری انجام و در دوره های بعدی از دارو و خونگیری نیز استفاده میشد.
از ابتدای ۶۰۸ میلادی که پزشکان جوان ژاپنی برای تحصیل به چین فرستاده شدند، تاثیر پزشکی چین بر پزشکی ژاپن چشمگیر بود. در سال ۹۸۲ Tamba Yasuyri کتاب ۳۰ جلدی Ishnho را کامل کرد که هنوز موجود است. این کتاب در مورد بیماریها، درمان و تقسیم بندی آنها بر اساس اندام یا بخشی که تحت تاثیر بیماری قرار گرفته بود بحث میکند و تمام آن بر اساس تئوری چینی یین و ینگ هست.
در سالل ۱۵۷۰ یک کار ۱۵ جلدی بوسیله Menase Dosam منتشر شد که بعدا ۵ کتاب دیگر هم نوشت. درمهمترین آنها Keitekishu (سال ۱۵۷۴ ، به معنی راهنمای پزشکی) بیماریها (و گاهی تنها علائم بیماری) به ۵۱ گروه تقسیم بندی شده اند، این کاراز این جهت متفاوت است که شامل بخشی در مورد بیماریهای کهنسالی است. یکی دیگر از پزشکان و اساتید مشهور آن زمان Nagata Tokuhun بود که کارهای مشهور او I-no-ben(1585) و Baika mujinzo(16110 هستند که استدلال میکند مهمترین هنر پزشکی تقویت نیروی طبیعی است و در نتیجه اصرار بر اجرای روشهای کلیشه ای در صورت عدم همکاری پزشک و بیمار بیفایده هستند.
پزشکی اروپائی در قرن شانزدهم بوسیله مبلغین فرقه یسوعی و سپس در قرن ۱۷ بوسیله پزشکان هلندی به ژاپن وارد شد. کتابهای اروپائی در مورد آناتومی و فیزیولوژی در قرن ۱۸ ترجمه شدند و در ۱۸۳۶ یک کار قدرتمند در مورد فیزیولوژی پیدا شد. در سال ۱۸۵۷ یک گروه از پزشکان ژاپنی که در هلند آموزش دیده بودند، اولین دانشکده پزشکی را در شهر ادو (توکیوی بعدی) تاسیس نمودند که بنیان اولیه دانشکده پزشکی امپراطوری توکیو بود.
در یک سوم انتهائی قرن هیجدهم سیاست حکومت بر غربی شدن پزشکی ژاپن قرار گرفت و پیشرفتهای زیادی در بنیان دانشکده های پزشکی و ترغیب به تحقیقات بوجود آمد و بدنبال آن پیشرفتهای چشمگیری بوسیله ژاپنی ها اتفاق افتاد، از جمله کشف باسیل طاعون در ۱۸۹۴، کشف باسیل اسهال در ۱۸۹۷ ، جداسازی آدرنالین بصورت کریستالی در ۱۹۰۱ و اولین مورد ایجاد سرطان آزمایشی بوسیله قطران.
ریشه های پزشکی غربی
یونان باستان
انتقال از جادو به علم یک فرآیند تدریجی بود که قرنها به طول انجامید و بدون شک یونان باستان چیزهای زیادی را از بابل، مصر، و حتی هند وچین به ارث برد. خوانندگان امروزی ایلیاد و اودیسه ممکن است بوسیله مرز باریک بین خدایان و انسانها و بین موضوعات تاریخی و تخیل های شاعرانه در داستان گیج و سردرگم شوند. گفته شده که دوتا از نقش آفرینان، یعنی جراحان نظامی، Podaleirius و Machaon پسران Asclepius (خدای طب) هستند و این خدا از یک انسان بنام Ascelpius بوجود آمده که در ۱۲۰۰ قبل از میلاد زندگی میکرده و معجزه های زیادی در درمان انجام داده.
اسلپیوس در صدها معبد در سرتاسر یونان پرستش میشد و بقایای آن هنوز در شهرهای آتن، اپیداروس ، کاس و جاهای دیگر قابل مشاهده است. بیماران برای درمان و مراسمی تحت عنوان انکوباسیون یا خواب در معبد به این مکان ها یا بیمارستان ها میرفتند. آنها در خوابگاه یا آباتون میخوابیدند و در رویاهایشان بوسیله اسلپیوس یا یکی از کشیش های او ویزیت شده و دستوراتی دریافت میکردند. گفته میشد صبح روز بعد بیمار شفا یافته و مرخص میشد. در اپیداروس نوشته های کنده کاری زیادی در مورد درمان های مختلف نوشته شده و هیچ اثری در مورد عدم موفقیت درمان یا مرگ دیده نمیشود.
رژیم غدائی، ورزش و حمام در درمان نقش مهمی داشتند و بنظر میرسد که این معابد نمونه های اولیه مکان های درمانی جدید باشند. این محل ها در یک مکان آرام شبیه باغ هایی دارای چند فواره ساخته شده و هرکدام دارای یک تئاتر برای سرگرمی و استادیومی برای مسابقات ورزشی بودند. آئین انکوباسیون تا دوره رواج مسیحیت ادامه یافت. در بعضی از جزایر مانند ساردنیا و سیسیل هنوز افراد بیمار را برای گذراندن یک شب به کلیساهای خاصی میبرند به این امید که شفا بگیرند.
اما این فلاسفه بودند که یونانی ها را وادار کردند که تنها به امید نیروهای ماورائی نباشند و خودشان به دنبال علل و دلایل عجایب طبیعت باشند. نظریات فیثاغورث، فیلسوف قرن ششم که مهمترین کشف او اعداد بود و فیزیک صدا را نیز مورد تحقیق قرار داد بر پزشکی نیز اثر گذاشت. در قرن پنجم قبل از میلاد، امپدوکلس، نظریه ای مبنی بر این که کیهان از پنج عنصر آهن، آتش، هوا، خاک و آب تشکیل شده پیشنهاد کرد و این نظریه منجر به بوجود آمدن نظریه چهار مزاج در بدن شد: خون، بلغم، صفرای زرد و صفرای سیاه (سودا). حفظ سلامت بستگی به هماهنگی بین این چهار مزاج داشت.
بقراط
در سال ۴۶۰ قبل از میلاد، سالی که گفته میشود بقراط به دنیا آمد، تفکر پزشکی به این مراحل رسیده و تا حدی مفاهیم مبتنی بر جادو و مذهب را کنار گذاشته بود. گرچه او را پدر علم پزشکی میدانند اما اطلاعات کمی در مورد زندگی او وجود دارد و ممکن است که افراد دیگری نیز با این نام وجود داشته اند و او در واقع مولف بخشی از “مجموعه بقراط” (Corpus Hippocraticum) باشد یا اصلا چیزی ننوشته باشد.
مورخین باستانی نوشته اند که بقراط در کاس، جزیره محل تولدش و سایر نقاط یونان، از جمله آتن، طبابت و پزشکی را تدریس میکرد و در کهنسالی فوت نمود.
بقراط یک نفر بوده یا چند نفر، کارهای منسوب به او پایه گذار مرحله ای درپزشکی غربی شد که بیماری را یک پدیده طبیعی تلقی کردند تا ماورائی و پزشکان ترغیب شدند که به دنبال دلائل جسمانی بیماری باشند. بعضی از این کارها، بخصوص Aphorismi (Aphorisms) (کلمات قصار) تا قرن ۱۹ بصورت یک کتاب مرجع مورد استفاده قرار میگرفتند. اولین و مشهورترین این جملات قصار این است “زندگی کوتاه و هنر طولانی ، فرصت ها (اکازیونها) ناگهانی و خطرناک، تجربه فریب آمیز، و قضاوت مشکل است” . به دنبال این جمله اظهارات کوتاهی در مورد بیماری ها و علائم آمده که بسیاری از آنها هنوز معتبر هستند. او ابزارهای امروزی مانند تب گیر و گوشی نداشت اما توانائی خارق العاده ای برای پیش بینی روند بیماری داشت و بیشتر بر نتیجه و پیش آگهی بیماری تاکید داشت تا تشخیص. او بشدت با این عقیده که بیماری تنبیه فرستاده شده از جانب خدا هست مخالف بود. در مورد صرع که در آن زمان “بیماری مقدس” نامیده میشد گفته است: “این بیماری دیگر مقدس نیست و یک علت طبیعی دارد و منشا تقدس فرضی آن، بی تجربگی انسان است”. او در ادامه میگوید “هر بیماری طبیعت خود را دارد و بعلت دلایل خارجی بوجود می آید”. بقراط به اثرات غذا، شغل و بخصوص اقلیم در ایجاد بیماری اشاره میکند و یکی از جالبترین کتابهای او ( De aere, aquis et locis) ( air, water and places) امروزه بعنوان یک رساله در زمینه اکولوژی(بوم شناسی) انسانی شناخته میشود.بقراط در ادامه این طرز تفکر گفته “طبیعت و ماهیت خود ما، پزشکان بیماری های ما هستند” . او تاکید زیادی روی رژیم غذائی و استفاده از تعداد کمی دارو داشت. او بخوبی میدانست که چگونه بیماری را بوضوح و دقیق تشریح کند و ناکامی ها و موفقیت ها را ثبت کرده است. او بیماری را با دید یک طبیعت گرا (naturalist) میدید و کل بدن بیمار را در محیط زیست پیرامون او مورد بررسی قرار میداد. مهمترین یادگار او “سوگند بقراط” است که پزشکان بعد از اتمام تحصیلات ادا میکنند.
پزشکی هلنیستی (وابسته به کلیمی های یونانی) و رومی
در قرن بعدی کار ارسطو بعنوان اولین زیست شناس بزرگ دارای ارزش زیادی در پزشکی شد. بعنوان شاگرد افلاطون در آتن و معلم اسکندر کبیر، ارسطو تمام دنیای موجودات زنده را مورد مطالعه قرار داد. او آنچه را که امروزه بعنوان مبنای آناتومی مقایسه ای و جنین شناسی شناخته میشود پایه گذاری کرد و نظریات او تفکر علمی را برای ۲۰۰۰ سال بعدی تحت تاثیر قرار داد.
بعد از ارسطو، مرکز فرهنگ یونانی به اسکندریه انتقال پیدا کرد، جائی که در حدود ۳۰۰ سال قبل از میلاد یک دانشکده پزشکی مشهور تاسیس شد. دو تن از بهترین اساتید هروفیلوس، که مقاله او در مورد آناتومی در نوع خود اولین است و اراسیستراتوس، که بعضی ها او را بعنوان پایه گذار فیزیولوژی میشناسند بودند. اراسیستراتوس متوجه تفاوت بین اعصاب حسی و حرکتی شده بود، اما فکر میکرد که اعصاب لوله های توخالی هستند حاوی یک مایع و هوا وارد شش ها و قلب شده و بوسیله شریانها در سرتاسر بدن انتقال پیدا میکند. اسکندریه حتی بعد از غلبه امپراطوری روم بر یونان همچنان بعنوان یک مرکز تدریس پزشکی باقی ماند و علم پزشکی عمدتا یونانی. Asclepiades of Bithynia (متولد ۱۲۴ قبل از میلاد) از این نظر با بقراط فرق داشت که قدرت شفابخش طبیعت را انکار میکرد و اصرار داشت که بیماری بایستی بسرعت، با ایمنی و بصورت مطلوب درمان شود. او مخالف تئوری همورال بود و نظریه فیلسوف قرن پنجم، دموکریتوس را قبول داشت که برطبق آن بیماری در اثر انقباض و انبساط ذرات جامدی که بدن را تشکیل میدهند بوجود می آید. برای برقراری مجدد هماهنگی بین ذرات و در نتیجه درمان، اسلپیادس از نسخه های یونانی استفاده میکرد، از جمله ماساژ، ضماد، تونیک (شربت مقوی)، هوای تازه، و رژیم غذائی شفابخش. او توجه خاصی به بیماریهای ذهنی داشت و بوضوح تفاوت بین توهم و هذیان (hallucination and delusion) را متوجه شده بود. او افراد روانی را که در سردابهای تاریک زندانی میکردند آزاد نمود و برای بهبود توجه و تمرکز و حافظه فرد را تحت درمان با کاردرمانی، موزیک آرام بخش، داروهای آرام بخش (بخصوص شراب) و ورزش قرار داد.
اولوس کورنلیوس (Aulus Cornelius)، یک نجیب زاده بود که در حدود سال ۳۰ بعد از میلاد De medicina را نوشت که شرحی بر پزشکی یونانی بود، از جمله شرح کامل اعمال جراحی. کتاب او در زمان خودش مورد توجه قرار نگرفت اما در دوره رنسانس شهرت زیادی پیدا کرد.
در قرون ابتدائی بعد از میلاد مسیح، پزشکان یونانی به رم هجوم بردند. مشهورترین آنها گالن (Galen) است که در سال ۱۶۱ میلادی در آنجا طبابت میکرد. او پیرو نظریه بقراط بود و فیزیولوژی آزمایشگاهی را پایه گذاری کرد و بر اهمیت آناتومی تاکید داشت. گالن دریافت که شریانها حاوی خون هستند و فقط هوا حمل نمیکنند. او نشان داد که قلب با حرکاتی شبیه جزر و مد خون را به حرکت در می آورد اما او نمیدانست که جریان خون چرخشی است. تشریح بدن انسان در آن زمان غیرقانونی بود، بنابراین او مجبور شد که دانش خود را از حیوانات، بخصوص میمونها بدست آورد. او برای قرنها بعنوان یک صاحبنظر غیرقابل تردید شناخته میشد.
یکی دیگر از پزشکان موثر قرن دوم میلادی، سورانوس بود (Soranus of Ephesus) که در مورد تولد نوزاد، مراقبت از نوزاد و بیماریهای زنان نوشت. او با سقط جنین مخالف بود و راههای متعددی را برای پیشگیری از بارداری پیشنهاد کرد. او همچنین برای کمک به زایمان های مشکل چرخاندن جنین در رحم (podalic version) را تشریح کرد، این روش نجات دهنده زندگی بعدا فراموش گشت تا قرن شانزدهم که دوباره زنده شد.
اگرچه سهم رم در حرفه پزشکی در مقایسه با یونان ناچیز بود، اما در زمینه بهداشت عمومی رومی ها الگوی خوبی برای جهان به جا گذاشتند. شهر رم یک شبکه آب رسانی بی نظیر داشت. استادیوم ها و حمام های عمومی در دسترس مردم بود و حتی حمام و فاضلاب بهداشتی خانگی وجود داشت. در ارتش افسران بهداشت حضور داشتند و پزشکانی برای درمان مردم فقیر منصوب شده بودند، بیمارستان وجود داشت، طراحی یک بیمارستان که در حفاری های نزدیک دوسلدورف آلمان کشف شده بطرز شگفت آوری مدرن است.
منابع آموزش پزشکی در مسیحیت و اسلام
پس از سقوط روم، و غلبه کلیسا، آموزش دیگر مانند سابق ارزشمند و مورد احترام نبود، از انجام آزمایشات ممانعت میشد و نوآوری و خلاقیت یک سرمایه خطرناک بود. در اوایل قرون وسطی دانش پزشکی در اختیار افراد متفاوت در کلیسا و همچنین همزمان در اختیار پژوهشگران و دانشمندان عرب قرار گرفت (لازم به توضیح است که در این منبع ایران نیز جزو امپراطوری عرب و اسلام به حساب آورده شده است). گفته میشود که در ابتدا کلیسا اثرات مخالفی بر پیشرفت داشت. بیماری بعنوان تنبیه گناهان تلقی میشد که مستلزم دعا وتوبه بود. بدن انسان مقدس شمرده شده و کالبدشکافی ممنوع بود. اما مراقبت فوق العاده و پرستاری از بیمار وزن بیشتری نسبت به عدم تحمل پزشکی داشت و از بیماران پرستاری و مراقبت میشد. احتمالا بزرگترین خدمت مسیحیت به پزشکی، حفظ و رونویسی دست نوشته های پزشکی یونان بود. این متون به زبان لاتین و عربی ترجمه شدند. برای این کار حتی یک آموزشگاه برای تعلیم مترجمین تاسیس شد.
مشهورترین این آموزشگاهها و همچنین یک بیمارستان بزرگ در جندی شاپور(نزدیک شهر دزفول فعلی) در ایران تاسیس شدند که مشهورترین پزشک آن جورجیس ابن بوختیشو بود. اولین پزشک از یک خاندان که برای شش نسل ادامه یافت. مترجم بعدی حنین ابن اسحق بود (سال ۸۰۹) که گفته میشد ترجمه های او به اندازه طلای هم وزنشان ارزشمند بودند.
در این زمان در مسیحیت تعدادی اولیا و افراد مقدس ظهور کردند که نام آنها مترادف با درمان های معجزه آمیز است. کازماس و دامیان (Cosmas and Damian) که به شهادت رسیدند و نماد حافظان پزشکی شدند. بعضی از این افراد مقدس برای درمان بیماری خاصی شهرت یافتند، مانند سنت ویتوس برای داءالرقص (تشنج) یا رقص سنت ویتوس (St Vitus’s dance) و سنت آنتونی برای باد سرخ (erysipelas) یا آتش سنت آنتونی (St. Anthony’s fire).
کیش و آئین این افراد مقدس در دوران قرون وسطی گسترش زیادی پیدا کرد و بعدا روش سنت روک (St. Roch) برای طاعون در قرن چهاردهم رواج یافت.
پزشکی عربی (که شامل ایران نیز میشود، در آن زمان اغلب دانشمندان ایرانی نیز به زبان عربی مینوشتند)
یک مرجع دیگر برای پزشکی در آن دوران، امپراطوری بزرگ اسلام بود که از ایران تا اسپانیا ادامه داشت. گرچه از این بخش از پزشکی تحت عنوان پزشکی عربی یا میشود، اما همه پزشکان عرب نبودند. در واقع بعضی از آنها مسلمان هم نبودند. بعضی از آنها یهودی، مسیحی و یا از نقاط مختلف امپراطوری بودند. یکی از اولین آنها رازی (Rhazes) و ایرانی بود که در نیمه دوم قرن نهم در نزدیکی تهران امروزی بدنیا آمد که کتاب جامع الحاکی (الحاوی) را نوشت. اما مقاله او بنام De varolis et morbillis در مورد آبله و سرخک هم مشهورهست که تفاوت بین اینها را بخوبی شرح داده.
پزشک مشهور دوره بعد، ابن سینا هست ((۹۸۰-۱۰۳۷ که شاهزاده پزشکان نامیده نامیده میشد و مقبره او در همدان و بصورت زیارتگاه هست. او در ده سالگی قرآن را حفظ کرده بود و در ۱۸ سالگی پزشک دربار شد. کتاب قانون طب او (The Canon of Medcine) تبدیل به یک کتاب کلاسیک شد و در بسیاری از دانشکده های پزشکی تدریس میشد، از جمله دانشگاه مونت پلیه در فرانسه تا سال ۱۶۵۰ و آنطور که شهرت دارد هنوز در شرق از آن استفاده میشود. بزرگترین مشارکت پزشکی عربی در شیمی و دانش تهیه داروها بود. شیمیدان های آن زمان کیمیاگر نامیده میشدند و بدنبال و سنگ فلاسفه (philosopher’s stone) بودند که تصور براین بود که میتواند فلزات معمولی را به طلا تبدیل کند . آنها در طی آزمایشات خود مواد زیادی را کشف کردند که بعضی از آنها خواص درمانی داشتند. بسیاری از داروهای شیمیائی منشاء عربی (که در واقع قریب به اتفاق آنها ایرانی هستند) دارند.
در آن دوران جراحی در رتبه پائین تری نسبت به پزشکی قرار داشت و جراحان احترام کمتری داشتند. جراح مشهور اسپانیائی، ابوالقاسم (Abu-al-Qasim، Albucasis) اما برای ارتقاء جراحی در کوردوبا که یک مرکز فرهنگی و تجاری و دارای یک بیمارستان و دانشکده پزشکی مشابه قاهره و بغداد بود، کارهای زیادی انجام داد. او اولین کتاب جراحی را نوشت که برای قرنها تاثیر زیادی در اروپا داشت.
یک پزشک بزرگ دیگر در کوردوبا که در قرن دوازدهم بدنیا آمد، فیلسوف یهودی، موسی میمونیدس (Moses Maimonides) بود که بخاطر این که نمیخواست مسلمان شود به قاهره که قوانین سختگیری کمتری داشتند رفت و در آنجا به قدری مشهور شد که پزشک صلاح الدین (ایوبی) (Saladin) سردار مشهور اسلامی شد. تعداد کمی از کارهایی که به عبری نوشته شده بودند، نهایتا به لاتین ترجمه و چاپ شدند.
سالرنو و دانشکده های پزشکی
در همان دوران شکوفائی پزشکی عربی، اولین دانشکده پزشکی سازمان یافته در سالرنو در جنوب ایتالیا تاسیس شد. گرچه این دانشکده افراد برجسته ای را تربیت نکرد، اما یک دانشکده فوق العاده در زمان خود و پدر دانشکده هایی بود که بعدا در مونت پلیه و پاریس در فرانسه و بولونا و پادو در ایتالیا شد. سالرنو پژوهشگران را از راههای دور و نزدیک جذب کرد و چون بطور قابل توجهی لیبرال بود، زنان را هم بعنوان دانشجوی پزشکی می پذیرفت. این دانشکده بسیار به امپراطور روم، فردریک دوم مدیون است، چون که اعلام کرد که هیچکس بدون داشتن تائیدیه از اساتید سالرنو حق طبابت ندارد.
پزشکان قرون وسطی علائم بیمار و مواد دفع شده از بدن او را بررسی کرده و تشخیص خود را انجام میدادند. آنها ممکن بود که رژیم غذائی، استراحت، خواب، ورزش، یا حمام، تنقیه وداروهای استفراغ آور را تجویز کنند یا از بیمار خون بگیرند. جراحان میتوانستند شکستگی ها و دررفتگی ها و فتق ها را ترمیم کنند و قطع عضو و تعدادی دیگر از اعمال جراحی را انجام دهند. بعضی از آنها تریاک، مهرگیاه (mandragora ) یا الکل را برای تسکین درد به کار میبردند. زایمان اما بعهده ماماها گذاشته شده بود که براساس فرهنگ عامه و سنت عمل میکردند.
بیمارستانها در این دوران وابسته به موسسات مذهبی بودند و پزشکان که عضو این موسسات بودند، درمان جسمانی و روحی را با هم ترکیب میکردند.
در سال ۱۵۴۳ آندریاس وسالیوس، یک پروفسور جوان بلژیکی آناتومی در دانشگاه پادوا کتاب “درباره ساختمان بدن انسان” (De humani corpori fabrica, on the structure of the human body) را منتشر کرد. او بر اساس مشاهدات علمی و کالبدشکافی هائی که انجام داده بود، بسیاری از اشتباهات گالن را تصحیح کرد. کار او در دانشگاه پادوا بوسیله گابریل فالوپیوس و بعدا بوسیله هیرونیموس فابریکوس ادامه پیدا کرد، کار او بیشتر بر روی وریدها بود که سرنخ کشف گردش خون به شاگردش، ویلیام هاروی (کاشف گردش خون) را نشان داد.
جراحی نیز از اطلاعات جدید سود برد. در قرن شانزدهم، آمبریو پار ( Ambroise pare) این رشته را تحت اختیار داشت. او جراح چهار نفر از پاشاهان فرانسه بود و به حق پدر جراحی مدرن نامیده میشود. در شرح زندگی او که بعد از بازنشستگی بعد از ۳۰ سال خدمت بعنوان جراح ارتش نوشته شده، پار توضیح داده که چگونه عمل کوتر کردن (سوزاندن) برای جلوگیری از خونریزی را متوقف کرده و ازبخیه و پانسمان برای این کار استفاده نموده. جمله مورد علاقه او ” من او را پانسمان کردم، خدا او را شفا داد”
((I dressed him, God healed him نشان میدهد که او پزشکی انسان دوست بوده است.
در این زمان در بریتانیا نیزجراحی که بوسیله سلمانی-جراحان انجام میشد قانونمند شده و تحت مقررات سلطنتی قرار گرفت. شرکتهائی تاسیس شد که نهایتا کالج سلطنتی جراحان را در اسکاتلند و انگلیس تشکیل دادند و سرانجام پزشکان و جراحان با هم متحد شده و کالج پزشکان در لندن را پایه گذاری نمودند.
در قرن شانزدهم، شیمیدان و پزشکی که خود را پاراسلسوس مینامید و در سوئیس به دنیا آمده بود مسافرت های زیادی در اروپا کرد و در هر جائی مدتی طبابت و تدریس میکرد. او بنا به رسم بقراط به قدرت طبع انسان در درمان تاکید داشت اما برخلاف بقراط، او به نیروهای ماوراء طبیعی نیز اعتقاد داشت و به بعضی روش های درمانی او به شدت حمله میکرد. او در انظار عموم کتابهای گالن و ابن سینا را آتش زد که باعث ناراحتی و عصبانیت پزشکان و مسئولین وقت شد. علیرغم این کار اما، اوسعی کرد فرآیند های تشخیص و درمان را منطقی تر کند و استفاده از داروهای شیمیائی به جای گیاهی را شروع کرد.
شواهد نشان میدهند که تاریخچه طب سنتی ایرانی به قبل از اسلام برمیگردد. در داستان های اساطیری ایرانی پادشاه، جمشید را اولین کسی دانسته اند که نحوه استفاده از دارو را به مردم آموخت. مورخان دوره هخامنشی و ساسانی را دوره های طلایی طب سنتی دانسته اند. د ردوره هخامنشیانن پزشک یونانی به نام کتزیاس و یک پزشک ایرانی به نام جاماسب در دربار حضور داشتند. در یک کتیبه باستانی داریوش به یکی از فرماندهان خود دستور داده که دانشکده پزشکی مصر را بازسازی کنند. در شهر پارسه در نزدیک تخت جمشید مراکز علمی مانند نجوم و دانشکده پزشکی وجود داشته است. دانشگاه جندی شاپور نیز که قبلا از آن یاد شد در زمان ساسانیان تاسیس گردید و پزشک مشهور آن برزویه حکیم بود. پس از حمله اسکندر به ایران و سوزاندن آثار ارزشمند یا غارت آنها، بسیاری از کتب طبی نیز از میان رفت. ولی ساسانیان و تا حدی اشکانیان این خسارات را تا حدی زیادی جبران کرده و پزشکان مشهور هندی و یونانی برای تدریس در دانشگاه جندی شاپور دعوت شدند.
پس از ورود اسلام به ایران دانشمندان و پزشکان ایرانی نقش بسیار مهمی در معرفی طب سنتی به اسلام داشتند. طب سنتی ایرانی در طول تاریخ اسلام بسیار پر رنگ بود و طبیبان حاذقی مانند ابن سینا، زکریای رازی، حکیم جرجانی، ابوالقاسم بن خلف الزهراوي و … در این دوره پرورش یافتند.
محمّد بن زکریای رازی، ابوعلی سینا، اسماعیل جرجانی، ابن رشد قرطبی، علی بن عبّاس مجوسی ارجانی، ابوالقاسم بن خلف الزهراوی، عبّاس مجوسی اهوازی نمونه هایی از طبیبان دوره اسلامی هستند. زکریای رازی و ابو علی سینا دو اعجوبه ایرانی هستند که صدها کتاب و رساله طبی از آثار آنها است از مشهورترین طبیبان ایرانی هستند که به اعتراف دانشگاه های غربی از تاثیرگذارتین فلاسفه و پزشکان دنیا به حساب می آیند. ابو علی سینا در علم طب بسیار حاذق بوده نقل شده است که او به وسیله یک نخ که یک طرف آن در دست خودش و طرف دیگر در دست بیمار بوده، نبض بیمار را تشخیص میداد و بوسیله نخ نوع بیماری و راه درمان آن را میگفت که بنظر میرسد بیشتر یک اغراق است و برای نشان دادن میزان نبوغ او گفته شده تا اینکه واقعیت داشته باشد.
در ایران معاصر اولین دانشکده پزشکی مدرن بصورت یک بخش در مدرسه دارالفنون، در زمان قاجار و بوسیله میرزاتقی خان امیر کبیر پایه گذاری شد.
منابع:
۱- Medicine, an illustrated history. Albert. S. Lyons, 1978
۲- https://www.britannica.com/science/history-of-medicine