توسط: لوار ما
تاریخ: اردیبهشت 23, 1404 زمان انتشار: ۸:۵۲ ب٫ظ کد خبر: 20839

نام‌هایی که جهان را می‌سازند: خلیج فارس و نبرد برای هویت و قدرت

یادداشت: علیرضا براهام ــ دانش‌آموخته کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل

نام‌ها صرفاً واژه‌هایی که بر زبان جاری می‌شوند نیستند؛ آن‌ها رگ‌هایی‌اند که خون تاریخ، هویت و قدرت را در پیکر یک ملت جاری می‌کنند، رشته‌هایی که گذشته را به آینده می‌دوزند. خلیج فارس، نامی که از کتیبه‌های هخامنشی تا نقشه‌های مدرن امتداد یافته، نه‌تنها آب‌راهی در قلب خاورمیانه، بلکه روح تمدنی است که ایران را به‌عنوان نگهبان یکی از استراتژیک‌ترین نقاط زمین تثبیت کرده است. اما سایه‌ای شوم، در قالب تلاش برای تغییر این نام به «خلیج عربی»، از دهه ۱۹۶۰ توسط برخی کشورهای عربی پیش می‌رود—تلاشی که به‌ظاهر لفظی است، اما در ژرفای خود دسیسه‌ای ژئوپلیتیکی و اقتصادی را پنهان کرده که هویت ایران، توازن قدرت منطقه، و نبض اقتصاد جهانی را نشانه رفته است. این تأمل، نه‌تنها دفاعی از یک نام، بلکه فراخوانی است به قلب هر آن‌که به حقیقت، هویت و آینده باور دارد.
نام‌ها، چنان‌که فوکو در فلسفه قدرت آموخت، ابزارهای گفتمان‌اند، شمشیرهایی که واقعیت را می‌تراشند. خلیج فارس، که نامش در متون استرابون، اسناد سازمان ملل، و قلب هر ایرانی حک شده، روایتی است از تداوم یک تمدن که از کرانه‌های این آب‌راه تا قله‌های تاریخ سر برآورده است. تغییر این نام به «خلیج عربی» نه‌تنها واژه‌ای را جایگزین می‌کند، بلکه این روایت را می‌دزدد، پیوند ایران با این منطقه را می‌گسلد، و هویتی عربی را بر آن تحمیل می‌کند. الکساندر ونت دانشمند و متفکر عرصه‌ی روابط بین‌الملل به ما می‌آموزد که هویت‌ها در گفت‌وگوهای جهانی ساخته می‌شوند؛ وقتی «خلیج عربی» در رسانه‌ها، نقشه‌های دیجیتال، و محافل بین‌المللی تکرار می‌شود، گفتمانی پیش می‌رود که ایران را به سایه‌ای در حاشیه خلیج خود فرو می‌کاهد و کشورهای عربی را به‌عنوان وارثان این آب‌راه جا می‌زند. این نبرد واژگان نیست؛ نبردی است بر سر این‌که چه کسی تاریخ را می‌نویسد و آینده را تعریف می‌کند.
خلیج فارس، با ۶۰ درصد ذخایر نفت و ۴۰ درصد گاز طبیعی جهان، نه‌تنها یک مکان، بلکه شریان حیات اقتصاد جهانی است. کنت والتز، در منطق رئالیستی خود، هشدار می‌داد که در نظام آنارشیک بین‌المللی، دولت‌ها برای قدرت و بقا می‌جنگند. تغییر نام خلیج فارس به «خلیج عربی» سلاحی است در این جنگ، استراتژی‌ای که می‌خواهد نفوذ ایران را در این شاهرگ جهانی کمرنگ کند. اگر این نام در ذهن جهان جا بیفتد، ادراک مالکیت بر منابع منطقه—از میدان پارس جنوبی، که ۸ درصد گاز جهان را تأمین می‌کند، تا تنگه هرمز، که ۲۰ درصد نفت جهان از آن می‌گذرد—به نفع کشورهای عربی چرخش خواهد کرد. این تغییر، مذاکرات بر سر میدان‌های مشترک را به سود رقبا پیش می‌برد و ایران را از اهرم استراتژیکش در بازارهای انرژی محروم می‌کند. اما این تنها منابع نیست که در خطر است؛ تمامیت ارضی ایران نیز در تیررس قرار دارد. جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، که برخی کشورهای عربی چون امارات بر آن‌ها ادعا دارند، با تغییر نام خلیج فارس به «خلیج عربی» در ذهن جهانیان به خاکی عربی بدل می‌شوند. تاریخ زخم‌های این دگرگونی را نشان می‌دهد: وقتی کنستانتینوپل در ۱۴۵۳ به اسلامبول تغییر پیدا کرد، عثمانی‌ها هویت بیزانسی آن را ربودند و سلطه خود را حک کردند؛ وقتی در ۱۹۳۰ به استانبول تغییر یافت، هویت ترکی مدرن بر گذشته عثمانی و یونانی چیره شد. خلیج فارس نیز در آستانه چنین سرنوشتی است، جایی که نام جدید می‌تواند مرزهای ذهنی و واقعی را جابه‌جا کند.
اقتصاد جهانی به خلیج فارس نفس می‌کشد، اما نام آن تعیین می‌کند چه کسی این نفس را هدایت می‌کند. ایران، با تسلط بر تنگه هرمز، اهرمی در برابر جهان دارد. اما اگر «خلیج عربی» در اسناد و رسانه‌ها ریشه بدواند، کشورهای عربی با جلب حمایت غرب—از واشنگتن تا بروکسل—ائتلاف‌هایی خواهند ساخت که ایران را منزوی می‌کند. این انزوا نه‌تنها نفوذ ایران را در اوپک و بازارهای جهانی می‌خشکاند، بلکه امنیتش را در برابر تهدیدات منطقه‌ای به خطر می‌اندازد. کنت والتز می‌گفت تهدیدات کوچک، اگر نادیده گرفته شوند، به فاجعه بدل می‌شوند؛ تغییر نام خلیج فارس چنین تهدیدی است، دانه‌ای که می‌تواند جنگلی از بحران بیافریند.

این نبرد، اما، تنها در میدان سیاست و اقتصاد نیست؛ آن به قلب یک ملت نفوذ می‌کند. خلیج فارس، فراتر از خاک و آب، آینه‌ای است که غرور، تاریخ و هویتشان را بازمی‌تاباند. تغییر این نام، چنان‌که تاجفل در روان‌شناسی اجتماعی نشان داد، می‌تواند به تحقیر جمعی منجر شود، زخمی که وحدت یک ملت را می‌فرساید. اگر فرزندان ایران این خلیج را به‌عنوان «خلیج عربی» بشناسند، ریشه‌هایشان از خاک تاریخ کنده خواهد شد، و این گسست، عمیق‌تر از هر جنگ است. الکساندر ونت یادآوری می‌کند که هویت‌ها در گفت‌وگوهای جهانی زنده می‌مانند یا می‌میرند؛ اگر ایران این گفت‌وگو را به دیگران واگذارد، خلیج فارس در قلب جهان گم خواهد شد. کسانی که این مسئله را پیش‌پاافتاده یا صرفاً سیاسی می‌دانند، از درس تاریخ بی‌خبرند. تغییر نام خلیج فارس این هدف را دنبال می‌کند: ربودن میراث ایرانی و بازنویسی منطقه به نفع رقبا. اما ایران بیدار است. دفاع از خلیج فارس، دفاع از یک نام نیست؛ دفاع از حق یک ملت برای تعریف خود، برای ایستادگی در برابر بادهای تغییر، برای حفظ گذشته‌ای که آینده را می‌سازد. این نبرد، نبردی است که در آن هر ایرانی، از پژوهشگر تا شهروند عادی، سهمی دارد. باید با قلم، با صدا، با دیپلماسی و با اتحاد، این نام را زنده نگه داشت، نه به‌خاطر گذشته، بلکه به‌خاطر آینده‌ای که فرزندانمان در آن زیست خواهند کرد. خلیج فارس، خلیج فارس است، و این حقیقت، نه با واژه‌ها، بلکه با اراده یک ملت، جاودانه خواهد ماند.