اگر مخاطب نباشد، سرودن خیلی پوچ و بی معنی است
محمدرضا براهام/ جنوب استان کرمان شاعران خوب و موفقی دارد و در بین این شاعران میتوان به ایرج و لیلی انصاری فر این خواهر و برادر جیرفتی اشاره نمود .
موفق بخاطر اینکه انسانند و انسانیت را رعایت میکنند، موفق بخاطر نجابت خاصی که در رفتار این شاعران است ، موفق بخاطر اینکه اهل مطالعه اند و هر روز شعر جدیدی از آنها سراغ میگیرد، هر دو ساده، بی ریا و می توان گفت واقعا شعر بخشی از زندگی آنهاست.
گفتگویی با این دو شاعر گرامی انجام داده ایم که در ادامه می آید
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
ایرج انصاری فرد هستم اهل جیرفت، میانچیل روستای دریاچه و ساکن بندرعباس ۴۴ساله و کارشناس ذوب فلزات و کارمند فولاد هرمزگان
– چطورشد که به شعر علاقه مند شدید؟
من رشته تحصیلیم علوم تجربی بود اما در سالهای آخر دبیرستان به ادبیات علاقمند شدم و از نامیرایی خودم رو در خلق یک اثر ادبی میدونستم دقیقا اولین بار که «زمستان اخوان» رو خوندم دگرگون شدم و خیلی روم تاثیر گذاشت بعد اومدم بسمت مطالعه…فروغ، سهراب، شاملو و….تا صادق هدایت، جمالزاده، دولت آبادی و این اواخر از دکتر زرینکوب و باستانی پاریزی زیاد خوندم
– شما بیشتر درچه قالب هایی شعر می گویید ؟
من شعر کلاسیک کار می کنم و اغلب غزل …
– از بین شعرای قدیم بیشتر به کدامیک تعلق خاطر دارید؟
سوال خیلی سختیه….مثل اینکه از آدم بپرسن کدوم بچه تو بیشتر دوس داری….من فصلی عاشق میشدم، یه مدت میزدم تو کار مثنوی و دیوان شمس…بعد حافظ و سعدی….یه موقع هوس شاهنامه میزد بسرم و این اواخر بیدل رو کشف کردم
– از شاعران جدید کدامیک شما را مجاب می کنند؟
من در این اواخر حامد ابراهیم پور رو خیلی می پسندم…حامد نه به اون شوری و تندی مهدی موسوی هست که البته این روزا دیگه خیلی یکنواخت شده… و نه به سنتی سرودن، تقریبا روی لبه تیغ حرکت میکنه
– مختصری درباره سابقه ادبی و شاعری خودتان بگوئید.
من بطور جدی از سال ۹۰ با معرفی دوستان جیرفتی به راشد انصاری با حوزه هنری بندرعباس کارم رو شروع کردم با اساتیدی چون عبدالحسین انصاری و دکتر نوروزی و… که بزودی کار چاپ اولین مجموعه شعرم بنام “مرگابه” توسط نشر فرهنگ عامه و به کمک دوست شاعر و عزیزم حسین سبزه صادقی به نتیجه خواهد رسید
– هم اکنون وضعیت شعر و شاعری را در هرمزگان و استان کرمان مخصوصا شهرستان جیرفت چگونه می بینید؟
هرمزگان در همه دوره ها شاعران قوی عرضه کرده هنوز هم با وجود راشد و عبدالحسین انصاری و در شعر سپید عبدالحمید انصاری نسب و یدا…شهرجو همچنان فعال است
جیرفت هم در همه نسلها شاعران قابل احترامی داشته اما در حال حاضر که نسل جوانی در جیرفت داره گل میکنه من فکر میکنم بچه های عنبراباد و میانچیل پرچم جیرفت رو بالا می برن … .
– آیا فضا برای فعالیت ادبی و شاعران جوان فراهم است؟
با وجود فضای مجازی و انجمن ها نسبت به گذشته امکانات فراوانتر هست و همچنین وجود جشنواره های فراوان شاهد اندیشه های ناب در اشعار هستیم
– با توجه به اینکه شما جیرفتی هستید ، تجربیات زندگی در منطقه هرمزگان و دریا تا چه اندازه در شعر شما تاثیر گذاشته است؟
تاثیر اقلیم بر شعر اجتناب ناپذیر هست و این اتفاق در ناخودآگاه شاعر می افته در شعر من تاثیر بی آبی جیرفت و استفاده از دریا و حتی با توجه تحصیلات من از عناصر ریاضی و فیزیک هم در شعر بهره گرفتم
– در نزد شما ارتباط شعر با مخاطب چه معنایی دارد؟
بنظر من شعر امروز یک صنعت هست که بر سلیقه مشتری پیش میره و هدف شاعر احترام و جذب نظر مخاطب هست اصلا اگه مخاطب نباشه سرودن خیلی پوچ و بی معنی است
– چه توصیه ای برای دوستان و جوانان علاقمند به شعر دارید؟
مطالعه و تمرین…و از نقد نهراسیدن
آخرین کتابی که هدیه داده اید و هدیه گرفته اید؟
من معمولا کتاب به کسی نمیدم اما تا دلت بخاد کتاب گرفتم و آخرین کتابی که همین اخیر از دوستی گرفتم ناطور دشت بود
سخنی با مسئولین اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی جیرفت و هرمزگان؟
خواسته من از مسوولین ایجاد بستر لازم برای فعالیت جوانان و ایجاد جلسات مشترک بین انجمنها و تبادل اطلاعات قطعا پیشرفت چشمگیری رو بهمراه خواهد داشت
یک آرزو
سربلندی ایران عزیز…..
– دوست دارید فرزندانتان شاعر باشند؟ و چرا؟
من بچه هام رو اجبار به اینکار نکردم و آزادشون گذاشتم تا خودشون راهشون رو پیدا کنن
– سخن پایانی؟
ضمن تشکر از شما دوست و همولایتی عزیزم…
دست همه دوستان عزیز و اساتیدی که راه پیشرفت جوانان رو هموار میکنن می بوسم
در ادامه یک شعر از شاعر:
بال بگشا آسمانم را بگیر
پادشاهی کن جهانم را بگیر
توی آغوشت امانم را بگیر
مرگ شیرینی است جانم را بگیر
بوسه هایم را نمادین کرده ام
مادیان مست را زین کرده ام
سالها با عشق تمرین کرده ام
مرحمت کن امتحانم را بگیر
جمع کن اسباب اسطرلاب را
عاری کابوس کن این خواب را
– از جراحت گرده سهراب را…
رستم بی داستانم را بگیر
خسته ام از سربزیر انداختن
– در کمند لاف شیر انداختن
مردم از بیهوده تیر انداختن
آخر پیری کمانم را بگیر
روبروی من سواران خودی…
کودتای دستیاران خودی…
باختم، اما به یاران خودی
گرگ را ول کن شبانم را بگیر
راحتم کن لحظه جان کندنم
هست آغوش تو جای مردنم
دستهایت را بدور گردنم
حلقه کن، آرام، جانم را بگیر
« ایرج انصاری فرد »
………………………………………………………………………………….
گفتگو با لیلی انصاری
لطفا خودتان را معرفی کنید
لیلی انصاری هستم
علاقۀ شما به ادبیات و شعر از چه زمانی شروع شد؟
تقریبا از ۱۵ سالگی
آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تأثیر کدام شاعر هستید؟
من شعر رو فروغ شروع کردم هنوزم بعد سالها همون قدر برام تازگی داره …..
وضعیت شعر جوان کشور به خصوص شهرستان جیرفت به نظر شما چگونه است؟
راستش کوچکتر از اونم که بخوام در مورد وضعیت شعر کشور نظر بدم اما در مورد شهر خودمون خیلی امیدوار کننده نیست. شهرمون همیشه توی شعر. یکّه تازه بود اما در حال حاضر …..اصلا امیدوار کننده نیست متاسفانه …
از نظر شما بزرگترین آسیبی که شعر جوان را تهدید میکند چیست؟
تکرار و یکنواختی
چند کلمه می نویسم ، در مورد هر یک از آنها جمله ای کوتاه بگوئید: مادر / شاعران جیرفت/ وطن / مطالعه
مادر:برای من مثل رنگین کمان بود زود رفت
شاعران جیرفت:خییییییلی ماهن
وطن:می تونه فقط ایران باشه
مطالعه:فکرمو باز می کنه خییییلی…
غیر از برادرتان ایرج ، چه کسی در خانواده شما شاعر است؟
فقط من و ایرج ….
چقدر در شعر به هم کمک می کنید؟
ایرج اولین کسی بود که منو با شعر آشنا کرد . شاید من به اون هیچ کمکی نکرده باشم اما ایرج خیلی خیلی کمکم می کنه
خیلی دوسش دارم ماهِ ایرج
دوست دارید فرزندانتان نیز شاعر باشد؟ و چرا؟
با توجه به زییبایی های دنیای شعر دوس دارم که ذوق شاعری داشته باشن اما خوب داشتن هر هنری که وجود آدمی رو زنده میکنه خوب، امیدوارم هنرمند باشن…
تقدیر و تشکر فقط از یک نفر
اگر چه دیگه ندارمش اما همه چیز رو اون به من آموخت اگر چه نیست اما برای من همیشه وجود داره…..مادرم
مادرم کسی بود که همه چیز رو به من آموخت
تقدیر و تشکر فقط می تونه مال اون باشه….
حرف پایانی؟
امیدوارم آینده شعر شهرمون روشن باشه
امیدوارم جهان بفهمه که جنگ هیچ وقت پایان خوشی نخواهد داشت جز مرگ انسانها و کودکان بی گناه چیزی رو به دنبال نخواهد داشت…
و تشکر از شما آقای براهام که برای هنر جیرفت وقت می گذارید…
و در ادامه یک شعر از این شاعره
مرگ کوتاه است
با چشمان باز مردیم
و با چشمان بسته خوابیدم
در آستانه این شعر
به پهلو می خوابم
تو اما هنوز در آستانه ایستاده ای
و چشم های باز جهان را
به خیانتی عظیم مبدل می کنی
به شعر…
به برهنگی هر چه زن
که رستاخیز را تماشا می کنند
نگاه می کنی
بیا در پایان این شعر دستهایم را بگیر
و ادامه آفرینش را به شعر بده
بیا بزرگ نشویم
کوتاه بمیریم
« لیلی انصاری »