خواجوی کرمانی؛ ستارهای ناشناخته
✍️دکتر فرخرو شهابی، پژوهشگر زبان و ادب فارسی
آسمان پر ستارۀ شعر و ادب فارسی همواره گویای هویت و فرهنگ کهنِ ایران زمین بودهاست. هزاران سال از عمر فرهنگ، شعر، تاریخ و ادب این سرزمین ارجمند میگذرد و همچنان یادگارهای درخشان و گاه بیمانند شاعران، ادیبان، دانشمندان و عارفان این دیار که سرشار از حماسه، خِرَد، عشق، عرفان، غنا، شور و رندی و… است بر پهنۀ گیتی، جلوهگری میکند. امروز ۱۷دیماه روز بزرگداشت یکی از همین ستارگان آسمان شعر و ادب فارسی است؛ روز بزرگداشت «خواجوی کرمانی» از دیگر سو این روز به نام «روز کرمان» نیز نامگذاری شده است، آری کرمان با تاریخی پر فراز و نشیب، با خوشیها و ناخوشیها، از پایتخت بودن تا قحطی و خشکسالی و حملۀ بیگانگان و مورد خشم قرارگرفتن از سوی نادرشاه افشار و آقا محمدخان قاجار… آری کرمانِ متمدن و صبور؛ همواره از پس حوادث و تلخکامیها جان به در برده تا خود گویای تاریخش باشد و فریاد بزند که در هزارتوی تاریخ اگر بارها و بارها سوخته اما ققنوسوار باز برخاسته و حیات خویش را ادامه داده و امروزه یکی از کلانشهرهای مهم و محوری در تاریخ، سیاست، اقتصاد و گردشگری است. بپردازیم به خواجوی کرمانی، اعجوبهای غریب افتاده! خواجو از خواجگان و بزرگان کرمان بوده، او علوم و فنون رایج زمانۀ خویش را در کرمان فرامیگیرد. خواجو علاوه بر شاعری به نقاشی و موسیقی به بهترین شکل، تسلط داشتهاست. در آثارش بارها به اصطلاحات موسیقی، نقاشی، رنگها، چگونگی و کیفیت نقاشی در آثار و بناها اشاره کرده. خواجو را پس از مولوی میتوان دومین شاعری شناخت که وزنهای اشعارش متنوع و متعدد است تا جایی که دانشجویان ادبیات برای یادگیری وزن جدید، آثار او را مورد بررسی قرار میدهند. خواجو را نخلبند شعرا مینامیدند ازین رو که نخستین شاعری است که مضامین، معانی، سبک و شیوۀ دیگر شاعران را در آثارش بازآفرینی و شبیهسازی کرده است.
خواجو در زمانهای زندگی میکرده که حکومت مرکزی از هم پاشیده، حملۀ مغولها صورت گرفته، تصوف رواج پیدا کرده و جامعه پر از فساد صوفینماها است. در آن زمان رایجترین قالب، غزل بوده و دیگر خبری از غزل عاشقانه و عارفانه به صورت جداگانه نیست بلکه با علمی شدن تصوف و ورود اصطلاحات و ترکیبات آن، غزل عاشقانه-عارفانه شکل میگیرد که هم عواطف غزل عاشقانه و هم مضامین پختۀ عرفانی را در خود جای داده است. در این دوره غزل از آن یکنواختی بیرون میآید و شعر این دوره شعری انتقادی میشود. بنابراین خواجو در آن روزگار دو کار مهم و اساسی انجام میدهد:
نخست عناصر ایران باستان را به وفور در شعرش میآورد و این عناصر را زنده میکند تا فرهنگ ایرانی دستخوش تغییر نشود و دیگری اینکه غزل ساده و زیبای سعدی را با افزودن صنایع بدیعی، عرفانی و عناصر زبانی از جمله ایهام در خدمت بیان فساد، جور و ظلم زمانه قرار میدهد، او قلندریات را به طور گسترده وارد غزل میکند. بنابراین خواجو زبان غزلِ سهل و ممتنع سعدی را به زبان ایهام تبدیل میکند و پس از خواجو، حافظ شیرازی به رندانهترین شکل از قالب غزل برای بیان فساد و نابهسامانی اوضاع بهره میگیرد و این نوع غزل به اوج میرسد.
خواجو آغازگر عشق و عرفان در غزل است و در غزل طرحی نو در میاندازد و فساد و نابهسامانی را گاه با طنز بیان میکند. در اشعار خواجوی كرمانی واژههایی مانند: رند، ساقی، کوی مغان، مطرب، زاهد و… را میبینيم كه پس از او حافظ بسیار استادانه از آنها بهره میگیرد. پس اگر خواجوی كرمانی نبود، میان جهان سعدی و جهان حافظ رخوت و گسست وجود داشت.
امیدوارم ایرانیان و بهویژه کرمانیان به عنوان میراثدار خواجوی کرمانی در شناساندن خواجو آنچنان که شایسته است همت گمارند و این روز را با برگزاری همایشها و کنگرههای ملی و جهانی پاس بدارند تا این اعجوبۀ ناشناخته با بیش از چهل هزار بیت شعر، آنچنان که سزاوار اوست، بدرخشد.