هنوز آواز ایرج از بام ارگ شنیده می شود/ ۲۹تصویر
در دل کویر و در شمال شرقی بم، یکی از بزرگترین بناهای خشتی جهان قرار دارد. این بنای عظیم که مردم آن را ارگ بم می نامند، روزگاری شهر قدیم بم بوده است. سازندگان این بنای کهن آن را بالای صخره ای وسیع و در جنوب رودخانه ی بم ساختند و قدمت آن به دوران هخامنشیان و به قرن چهارم تا ششم قبل از میلاد برمی گردد. ارگ زیبای بم از آن جا که در مسیر جاده ی ابریشم قرار داشت، دارای موقعیتی استثنایی بود و در طی قرن های متمادی محل تلاقی کاروان های تجاری مهم و معروف، مخصوصا تاجران پنبه و کتان بود. این بنای تاریخی بی بدیل که یکی از شاهکارهای ایران زمین است، همانند یک قلعه ی مستحکم و زیبا بر فراز صخره ای بزرگ خودنمایی می کند و عظمت و شکوه ایران باستان را به رخ جهانیان می کشد.
متاسفانه بخش عظیمی از این اثر شگرف و تاریخی در تاریخ بیست و ششم دسامبر۲۰۰۶ در اثر وقوع زلزله ای مهیب تخریب شد، ارگ بم بعد از این زلزله ی مخرب مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت تا سرانجام این بنای عظیم و شگفت انگیز توانست شکوه و زیبایی ارگ بم قبل از زلزله را بازیابد و این اثر دیدنی دوباره در فهرست آثار دیدنی کشورمان قرار گرفت.
ارگ بم
بم در ۱۹۳ کیلومتری جنوب غرب کرمان و در دشت کویر و حد فاصل جبال بارزو کوه های کبود واقع شده است. از زمان های دور در شمال شرقی بم بر بالا و دامنه ی صخره، دژی قرار داشت. گذشتگان این دژ کهن را بر بالای صخره ای بنا کردند تا از نفوذ دشمنان در امان بمانند و بر اطراف مسلط باشند. در واقع کل بنا یک دژ بزرگ است که ارگ در قلب آن واقع شده، اما ظاهر پر ابهت ارگ که بلندترین قسمت این مجموعه به شمار می می رود باعث شده که کل این بنا به عنوان ارگ بم شناخته شود. مساحت این ارگ ۱۸۰۰۰۰ متر مربع است که با دیوارهایی به بلندی ۶ تا ۷ متر و طول ۱۸۱۵ متر احاطه شده است. ارگ از دو بخش تشکیل شده که هر کدام از آن ها ویژگی خاص خود را دارد.
در شهر باستانی بم در حدود ۶۷ برج وجود داشته که در سطح آن پراکنده شده بودند. طراحی و معماری خاص و زیبای این ارگ بارها مورد توجه و بررسی قرار گرفته است و با توجه به شکل ظاهری آن می توان گفت که طراحان از ابتدا و در اولین مراحل ساخت پلان و طرح کلی آن را پیش بینی و ترسیم کرده بودند، این بنا طوری طراحی و ساخته شده که هر بخش دارای یک شکل کامل و مجزاست و بخش ساخته شده ی جدید به آن اضافه شده است. در واقع ارگ بم بخشی از یک مجموعه ی عظیم است که در میان چندین عمارت تاریخی دیگر قرار گرفته است.
شهر دارزین، قلعه ی دختر، بنای چار طاق، ساختمان کوشک و پیر علمدار از جمله عمارت های باستانی هستند که این بنای خشتی را در بر گرفته اند. شهر بم و دیواری که به شهر بست شهرت دارد در جنوب و در فاصله ی بین دو روخانه که یکی از آن ها رودخانه ی پشت رود می باشد، واقع شده است، شهر دارزین که قدمت آن به پیش از میلاد می رسد در شمال غربی بم و قلعه ی دختر در شمال رودخانه ی پشت رود قرار دارند.
بنای چار طاق، ساختمان کوشک و پیرعلمدار نیز در جنوب آن قرار گرفته اند و مجموعه ی زیبا و اصلی را تشکیل می دهند که هر چند فراز و نشیب های زیادی را پشت سرگذاشته است، اما طوفان روزگار نیز همچون زلزله ی مهیب بم نتوانسته آن را از پای بیفکند و این بنای زیبا که روح اصیل معماری ایرانی با تک تک خشت هایش آمیخته شده، باز هم مانند دوران گذشته سربرافراشته و باشکوه هر چه تمام بر بالای صخره ای سترگ به خودنمایی مشغول است. هر چند قدمت این بناها به طور دقیق مشخص نشده، اما برخی از باستان شناسان قدمت آن ها را سده های اول آغاز اسلام و دوره ی ایلخانیان تخمین می زنند.
در این مجموعه ی بی نظیر بسیاری از عناصر معماری باستانی و اصیل ایرانی را می توان بازیافت. عناصری که بازتابی از هنر، مهارت و تفکرعمیق معماران ایرانی هستند و به زیبایی هر چه تمام آن ها را به تصویر کشیده اند. عناصری که این مجموعه را تشکیل می دهند عبارتند از: عبارتند از: بخش عامه نشین، عیان نشین و بخشی به نام حاکم نشین
فضای عامه نشین شامل : حصار، دروازه ی ورودی، بنای سردروازه ،مسجد، بازار، تکیه، کاروانسرا، مدرسه (خانقاه)، حمام، زورخانه، ساباط و خانه ی جهودا، میدان تکیه، مسجد پیامبر، اصطبل، بنای میرآخور و محله های مسکونی می باشد.
بخش حاکم نشین دربالای قله ی صخره و شمال ارگ قرار دارد و متشکل از این بناهاست: برج اصلی، خانه ی حاکم، عمارت چهار فصل، چاه آب، حمام، خانه ی رئیس سرباز خانه موسوم به آسیاب بادی، سرباز خانه، دروازه و برج و بارو.
بخش عامه نشین با حصار بلندی در راستای شرقی غربی از بخش حاکم نشین جدا شده است و دسترسی این دو بخش به یکدیگر از طریق دروازه ای است که از شمال میرآخور به سربازخانه ی حاکم نشین می رسد. با این وجود این دو بخش در میان باروی بزرگی با ۳۸ برج کوچک و بزرگ جا دارد که یکپارچه به نظر می رسد و تنها دروازه ی آن در میان باروی جنوبی بخش مردم نشین قرار دارد. ارگ بم تنها یک ورودی دارد که طاق ورودی آن مشابه قوس های دوره ی ساسانی است. این ورودی با یک هشتی و دو برجی که در طرفین آن قرار دارند، مجموعه ی بسیار زیبایی را تشکیل می دهند، که برازنده ی این بنای بی نظیر است.
خانه های محله ی مسکونی به سه دسته تقسیم می شوند:
خانه هایی با دو الی سه اتاق که متعلق به قشر ضعیف جامعه بوده است.
خانه های بزرگتر با ۳ الی ۴ اتاق، برخی از آن ها دارای ایوان نیز هستند و متعلق به قشر متوسط جامعه بوده اند.
خانه های مجلل با اتاق های بیشتر، این اتاق ها در قسمت های مختلف خانه قرار گرفته اند تا در فصول مختلف مورد استفاده قرار بگیرند. تعداد این خانه در ارگ بسیار کم است. بیشتر مردم ارگ با کشاورزی و قالی بافی امرار معاش می کردند، آن ها آب اشامیدنی خود را از چاه هایی که در حیاط خانه ها وجود داشت، تامین می کردند.
امنیت ارگ
این شهر دارای امنیت بالایی بود و تا وقتی که دروازه های آن بسته بود هیچ حیوان یا انسانی نمی توانست داخل یا خارج شود. همچنین دیوارهای بلند و برج ها امنیت آن را افزایش می داد و سربازان می توانستند از آن دفاع کنند و از آن جا که ارگ بم یک شهر کامل بود مردم می توانستند تا مدت ها بدون آذوقه در آن زندگی کرده و در برابر دشمنان مقاومت کنند. با توجه به امنیت، استحکام و عظمت این دژ، آن را قلعه ی خدای آفریده نیز لقب داده اند.
از دیگر عجایب این بنا وجود سیستم های تهویه ی هوا در آن است. این سازه که اختراع مردم کویر نشین است در بیشتر بناهای این ارگ هم به چشم می خورد. این سازه که کاربرد آن تهویه ی هواست، با تعبیه ی یک حوض در مسیر باد، هوا را مطبوع تر و خنک تر می کند.
هرچند در مورد قدمت دقیق این بنای تاریخی شگفت انگیز اطلاع دقیقی در دسترس نیست، اما با توجه به متون تاریخی و گفته های پیشینیان، به نظر می رسد شروع احداث آن به دوره ی پادشاهی بهمن بن اسفندیار که از شاهان هخامنشی بود برمی گردد. با توجه به لایه های ساختمانی زیادی که روی دیوارها و برخی قسمت های ارگ دیده می شود، مشخص است که در این ارگ بارها ساخت وساز صورت گرفته، همچنین این آثار حاکی از این مطلب است که متون تاریخی و نقل قول های پیشینیان مبنی بر تخریب و بازسازی این بنا صحت دارد.
هر چند هنوز هم مشخص نشده که چرا ساکنان این مجموعه آن را ترک کرده و در زمین های اطراف سکنی گزیده اند، اما آن ها در حدود ۱۵۰ سال پیش زندگی در باروی شارستان، باغ ها و نخلستان های اطراف را انتخاب کردند و پس از سال های سال ارگ بم خالی از سکنه شد. دژی که سال ها مردم را چون مادری در برگرفت و از جان مردم حفاظت کرد و نامش با بسیاری از حوادث این کشور پیوند خورد، همچنان پابرجا بود تا زلزله ی سال ۱۳۸۲، هشتاد درصد آن را تخریب کرد. اما خوشبختانه با تلاش سازمان میراث فرهنگی و کمک و حمایت کشورهای ایتالیا، ژاپن و فرانسه این مجموعه ی عظیم و باشکوه بازسازی و مرمت شد و توانست نامش را بار دیگر در میان آثار کهن و شگفت انگیز جهان جاودانه کند.
هنوز آواز ایرج از بام ارگ شنیده می شود
بیشک ایرج بسطامی یکی از ماندگارترین خوانندگان ایرانزمین است و حسرتی که همیشه با نام بسطامی باقی میماند این است که چه زود رفت و چه کارها و آثاری که میتوانست خلق کند. صدای بسطامی صدایی چند وجهی بود که اولین چیزی که از صدایش شنونده را در دَم مجذوب میکرد، جنس و رنگ و زنگ صدایی بود که موهبتی بینظیر برای این فرزند بم بود و بس. خوانندهای چپکوک که بمخوانی کمنظیر نیز بود. نتهای بم را که میخواند آنچنان سلیس به اجرای نتها میپردازد و واژگان را ادا میکند که نتهای اوج را.
ایرج بسطامی یکم آذر سال ۱۳۳۶ در شهر بم از شهرهای استان کرمان به دنیا آمد و در ۵ دی ۱۳۸۲ نیز در زلزله سهمگین این شهر به دیار باقی شتافت. وی از شاگردان محمدرضا شجریان بود و پس از پیگیری آواز نزد او با پرویز مشکاتیان آشنا شد و اولین آثارش را با آهنگسازی پرویز مشکاتیان به بازار عرضه کرد. کارشناسان موسیقی اصیل ایرانی، او را در کنار محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و علیرضا افتخاری چهار چهره ممتاز موسیقی بعد از انقلاب اسلامی ایران برمیشمرند. تصنیف «گل پونهها» معروفترین اثر ایرج بسطامی است که مربوط به آهنگی از «حسین پرنیا» روی شعری از «هما میرافشار» خلق شده که پس از مرگ ایرج بسطامی آوازه ملی یافت. از دیگر آثار معروف او میتوان به تصنیف «وطن من» اشاره کرد که با آهنگسازی پرویز مشکاتیان بر اساس شعری از ملک الشعرا بهار خلق شده و از طرف سازمان یونسکو سرودی ملی نامیده شد. ایرج بسطامی در روز ۵ دی سال ۱۳۸۲ طی حادثه زمینلرزه بم در سن ۴۶ سالگی درگذشت.
ایرج در آواز که پیشانی موسیقی اصیل ایرانیست تبحر داشت و در کمترین زمان ممکن تلمذ و آموزش، به بهترین شیوه آواز میخواند. یکی از ویژگیهای شاخص بسطامی در آواز این بود که برخلاف بسیاری از خوانندگان که به تناسب گوشهای به یکباره باید از نت و خوانش بم به خوانش زیر و اوج منتقل شوند، این انتقال اغلب با اختلاف دینامیک و شفافیت و تیون و کوکخواندن همراه است؛ در صورتی که بسیاری خوانندگان ازین گذار به ناکوکی و تَشَرهایی زِمُخت میگذرند و به گوش شنونده ناخوشایند میآید از این رو شنونده بیشتر در این مواقع با حالتی ناخوشایند مواجه میشود؛ لیکن ایرج بسطامی از این جنبه بسیار تبحر داشت و با آنچنان مهارتی به یک باره از نت بم به چندین نت بالاتر و گاه یک اکتاو و گاه تا سه دانگ بالاتر میرود و کوچکترین نقصانی در خوانشش حس نمیشود.
دینامیک بالای صدای این خواننده شش دانگ توام با اجرای درست و دقیق تحریرها و غَلتها و ویبرهها و غُنههای ظریف و نیز ادای واضح واژگان و آکسانگذاری درست و خوانش صحیح اشعار که بیشک بخش اعظم این ویژگی را از محمدرضا شجریان و بعد نزد پرویز مشکاتیان فرا گرفته، ایرج بسطامی را منحصر و ماندگار میکند.
غمی مستمر و ماندگار و همواره در صدای ایرج جاریست؛ گویی درد تمام بشریت را بر دوش میکشد، به خصوص در تصنیف ماندگار «گلپونهها» که به جرات میتوان گفت هیچ خوانندهای نمیتواند این اثر را با این نیت که از ایرج بسطامی بهتر و دلانگیزتر و گیراتر بخواند، بازخوانی کند. این اثر یکی از دقیقترین مثالها برای واژه «ماندگار» است چرا که سه جنبه و کارکتر اصلی یعنی «کلام» «آهنگسازی» و «خوانندگی» را در بالاترین حد خود داراست. به عبارتی دیگر از آن کارهای مطلق است که نمیتوان با افزودن یا کاستن، بر زیبایی و گیرایی آن افزود و قطعا هرگونه تغییر حتی در حد یک نت، بر کلّیت اثر آسیب میرساند.
به نظر نگارنده، یکی از دلایل اصلی همکاری «محمدرضا درویشی» با «ایرج بسطامی» نزدیکی صدا و حال و هوا و تکنیک تحریر و اجرای نمودارهای بسطامی است که بسیار به خوانندگان دوران قاجار شباهت و قرابت دارد. درویشی نیز که متخصص جستار و تحقیق در زمینه موسیقیهای گذشته و نیز موسیقی محلی و بومی این سرزمین است با توجه به این خصیصه بسطامی، تنها همکاری خود با این خواننده فقید را به خلق مجدد آثاری از «قمرالملوک وزیری» اختصاص داده است. این آلبوم با عنوان «موسم گل» به بازخوانی تعدادی از تصانیف خوانده شده توسط قمر اختصاص دارد.
ایرج از جنبه اخلاقی نیز منحصر به فرد بود. بیشتر خوانندگان و هنرمندان خواهان شهرت و معروفیت و بهرهمندی از مزایای این شهرت هستند؛ لیکن او به شدت از این جنبه موفقیت کار هنری گریزان بود و به شدت با طرح عکسش به عنوان جلد آلبوم مخالفت میکرد. همین امر باعث کمتر شناخته شدن او تا پیش از حادثه درگذشتش بر اثر زلزله بم بود. او از جنبه اخلاقی زبانزد بود؛ آنچنان که پس از درگذشت برادر بزرگترش به زادگاهش شهر بم بازگشت و سرپرستی فرزندان برادر را برعهده گرفت و با وجود وضعیت مالی بسیار ضعیف، تمام مسولیت خانواده را برعهده گرفت. او هیچگاه ازدواج نکرد و به شدت گوشهگیر بود.
بسطامی بیشتر پس از درگذشتش شهرت یافت و مردمی که میشنیدند یکی از نوابغ خوانندگی خود را از دست دادهاند به سراغ آهنگ «گلپونهها» میرفتند. کنسرت «بمخوانی» شجریان و حسین علیزاده نیز که به مردم بم و ایرج بسطامی تقدیم شد در بیشتر شناخته شدن او تاثیر داشت.
«پرویز مشکاتیان» و «محمدرضا شجریان» تاثیرگذارترین افراد در زندگی هنری ایرج بسطامی بودند که شجریان ۶ سال به او آواز ایرانی درس داد. نقطه عطف زندگی هنری وی آشنایی با پرویز مشکاتیان نوازنده مشهور سنتور بود که از آن پس همکاری او با گروه عارف به سرپرستی مشکاتیان آغاز شد. ایرج بسطامی در کنار این استاد توانا موفق به فراگیری فن تلفیق شعر و موسیقی شد. آلبوم «افشاری مرکب» نخستین اثر ایرج بسطامی، نتیجه آشنایی وی با پرویز مشکاتیان بود و پس از آن، مشکاتیان او را به عنوان خواننده ثابت بسیاری از کنسرتها و چندین آلبوم خود انتخاب کرد و همکاری موفقی با این خواننده توانا داشت؛ ضمن آن بسیاری جنبههای موسیقی را به وی آموخت و ایرج نیز تجارب موفقی در کار گروهی و تصنیفخوانی و آثار ضبطی کسب کرد.
یکی از برجستهترین ویژگیهای هنری ایرج بسطامی این بود که همچون بسیاری از هنرجویان و خوانندگان هم دوره خود، مقلد نبود و به غایت صدایی تفکیک شده و متمایز و نیز حالتها و سبکی منحصر به خود داشت که همین ویژگی کافی بود که او را از دیگر خوانندهها متمایز سازد که چپکوکی، قدرت بالای حنجره، تحریرهای درست و سرعتی، بهره درست از دیافراگم و نفسگیری و تقسیم کششها و انتقال سلیس از گامهای بم به زیر و بالعکس، شفافیت و دینامیک بالا و وضوح دکلمه شعر هم بر مزیتهای این خواننده میافزاید.
بسیاری خوانندگان که امروزه میبینیم در طول یک روز به یک استودیو داخل شده و پنج دقیقه بعد با خواندن یک تصنیف و ضبط آن توسط صدابردار راهی استودیوی بعدی میشوند و به همین منوال گاه در روز تا ۱۰ اثر را در استودیوهای مختلف ضبط میکنند؛ بیآنکه حتی یک بار گوش دهند که آیا درست و ژوست و کوک خواندهاند یا خیر؛ فقط از این جنبه که فالشیها و ناکوکیها را به یمن فنآوریهای نوین برطرف کرده، از هیچ چیز دیگری هراس ندارند و همین باعث شده که امروزه با وجود حجم بالای آثار تولیدی لیکن ماندگاری به پایینترین حد خود رسیده است. لیکن ایرج بسطامی زمانی که به استودیو میرفت، برای خواندن کاری که ماهها آن را تمرین کرده بود، بارها و بارها کار را در استودیو خوانش میکرد و به کرّات گوش میداد و ویرایش میکرد و به حدی حساسیت داشت و نقاط ضعف و قوت کار را برمی شمرد و مجدد گوش میداد که حوصله تمام عوامل سر میرفت که این نشان از تعهد و عشق ذاتی هنری او بود که باعث بیایراد و ماندگار شدن آثارش میشد.
تصنیف «گل پونهها» معروفترین اثر ایرج بسطامی به شمار میرود که مربوط به آهنگی از «حسین پرنیا» روی شعری از «هما میرافشار» است که پس از مرگ ایرج بسطامی آوازه ملی یافت. بسطامی آن را در آلبوم «رقص آشفته» منتشر کرد. از دیگر آثار شاخص او میتوان به تصنیف «وطن من» اشاره کرد که با آهنگسازی «پرویز مشکاتیان» بر اساس شعری از «ملکالشعرا بهار» است. این تصنیف از طرف سازمان یونسکو سرود ملی اعلام شد.
در پایان شعری از راضیه رجایی از شاعران خوب خراسانی برای زنده یاد ایرج بسطامی حضورتان تقدیم میشود:
تا با صدایت شهر پا برجا بماند
آوازهایت را رها کن تا بماند
ایرج! بخوان تا باز هم باران بگیرد
بر نخلها شیرینیِ خرما بماند
امشب نباید چشمهایت را ببندی
بگذار دریا پیش ماهیها بماند
در آسمان پیچیده آواز تو حالا
در خاک میخواهد بماند یا نماند!
باید که بعد از این فقط داغ صدایت
بر سینههای داغدار ما بماند
شاید خدا، شاید خدا دیگر نمیخواست
آوازهایت در زمین تنها بماند
انتهای پیام/