توسط: لوار ما
تاریخ: اسفند 25, 1403 زمان انتشار: ۱۲:۱۳ ب٫ظ کد خبر: 20647

بسامدِ بالای واژهٔ پسته در غزل‌های خواجوی کرمانی

کشتِ پسته در ایران تاریخی طولانی دارد. در تاریخِ هرودوت از پستهٔ ایران سخن‌رفته‌است. شاعرانِ ایرانی نیز از پسته فراوان مضمون پرداخته‌اند. گرچه در آثارِ قرون چهارم تا ششم نیز حضورِ پسته پررنگ است، اما در شعرِ شاعران سبکِ عراقی بسامدِ بالاتری دارد. این آجیلِ خوش‌«مزه»، در مضمون‌پردازی‌های شعرِ فارسی نیز جایگاهی ویژه‌ دارد. اغلبِ تصویرها نیز درباره‌ مشابهتش با لب و دهانِ معشوق است و نمکین‌، شکرین‌ و خندان‌بودنش. البته سعدی دو بیت دارد که در آن‌ پسته را ازمنظرِ پرمغزی دربرابرِ پیاز نشانده؛ پیازی که «جملهْ پوست» است؛ تصویری که اگر یگانه و منحصربه‌فرد نباشد دستِ‌کم نادر به‌نظرمی‌رسد:

_ پیاز آمد آن بی‌هنر جمله پوست
که پنداشت چون پسته مغزی در اوست (بوستان)
_ آن‌که چون پسته دیدمش همهْ مغز
پوست‌بر‌پوست بود هم‌چو پیاز! (گلستان)

ببینیم آیا خواجوی «کرمانی» به‌سببِ زادگاهش، درقیاس‌با سعدی و حافظ، توجهِ ویژه‌تری به تصاویر و مضامینِ پسته‌ای دارد یا نه؟ البته می‌دانیم که خواجو شاعرِ پریشان‌روزگار و بی‌سروسامانی بود و چندان در زادگاهش کرمان، اقامت‌نداشت. او به‌خلافِ حافظ، به‌تناوب در تبریز، بغداد، اصفهان، یزد، شیراز و … سرگردان بود. و گویا این نقاط، دستِ‌کم در گذشته، از مراکزِ کشتِ پسته نبوده‌است.

امروزه کرمان به کشت پسته مشهور است. جستجویی که کردم روشن‌شد کشتِ پسته در کرمان، دست‌کم برپایه منابعی که در دسترس‌دارم (آثارِ تاریخی و جغرافیاییِِ کهن) پیشینه‌ای دیرینه ندارد. منابع، تاریخِ کشتِ پسته در کرمان را به کم‌تر از سه قرنِ پیش می‌رسانند. قدیمی‌ترین مناطقِ پسته‌خیزِ  ایران خراسان (به‌خصوص سرخس و تربتِ جام)، قم و گرگان است و نه کرمان. در تاریخِ بیهقِ ابنِ فُندق  به باغ‌های پسته در بیهق (سبزوارِ کنونی درخراسان) اشاره‌شده‌است (به‌تصحیحِ احمدِ بهمنیار، چاپ‌خانهٔ کانون، ۱۳۱۷، ص ۲۷۳).

به‌مناسبتی که واجب آمد غزلیاتِ خواجو را مرورکنم، هم‌زمان ابیاتی را که پسته در آن‌ها آمده بود، یادداشت‌کردم. بسامدِ بالای واژهٔ پسته در شعرِ خواجو، “شاید” خود دلیلی باشد بر قدمتِ کشتِ پسته در کرمان. شاید روزی منبع یا منابعی پیداشود و قدمتِ کشتِ پسته در کرمان را به قرونِ هفتم و هشتم نیز برسانَد. تا آن روز و آن منابعِ احتمالی، بایدبگویم براساسِ این جستجوی شتاب‌زده، خواجو در حدودِ نهصد غزلی که سروده، حدودِ پنجاه‌بار واژهٔ پسته را به‌کاربرده‌است. البته او پنج مثنویِ نسبتاً مفصّل نیز دارد. به مثنوی‌های خواجو که مراجعه‌کردم آن‌جا نیز او اغلب در توصیفِ لب و دهانِ معشوق، از پسته مضمون پرداخته و تصویر ساخته‌‌‌است.

مطابق‌با «فرهنگِ واژه‌نمای غزلیاتِ سعدی»، در هفتصد و اند غزلِ او، واژهٔ پسته تنها چهاربار آمده. و این تفاوتِ بسیار معناداری است. البته پسته به‌ندرت در دیگر قالب‌های شعر سعدی نیز آمده؛ ازجمله همان دو بیت که از بوستان و گلستانش نقل ‌شد. و جالب‌تر آن‌که برپایهٔ «فرهنگِ واژه‌نمای غزل‌های حافظ» در حدود چهارصدوپنجاه غزلِ او نیز، تنها چهاربار واژهٔ پسته آمده‌. و در دیگر قالب‌های شعرِ حافظ، هیچ‌گاه پسته ‌به‌کارنرفته‌است. تصاویر و مضامینی که حافظ با پسته آفریده نیز همان تصاویر و مضامینِ مکرّرِ شعرِ فارسی است.
آیا این‌ تفاوت که خواجو به‌نسبتِ غزل‌هایش حدوداً پنج‌شش‌برابرِ حافظ واژهٔ پسته را در غزل‌هایش به‌کاربرده، خود دلیل بر آن نیست که در آن روزگار نیز کرمان محل کشتِ پسته بوده؟

و اینک نمونه‌هایی از ابیاتِ خواجو که واژهٔ پسته در آن‌ها آمده:

_ اگر ز پستهٔ تنگِ تو دَم‌زند غنچه
نسیمِ بادِ صبا دردَمَش دهن بدرد (دیوان، به‌کوشش احمد سهیلیِ خوانساری، کتاب‌فروشیِ محمودی، ص۲۲۶)

_ گفتم که نکته‌ای ز دهانت کنم‌‌ بیان
از شورِ پسته‌ات سخنم در دهان بماند (ص ۲۳۰).

_ بگشا به شکرخنده لبِ لعلِ شکرریز
با پستهٔ شیرین ز شکر شور برانگیز (ص ۲۷۷).

چنان‌که می‌بینیم مضمون‌ها همان مضامینِ همیشگی است. این بیت خشونت‌آمیز البته تفاوتی دارد با نمونه‌های پیشین:

گر پسته با دهانت، نسبت‌کند دهان را
برخیز و مشت پُرکن، بشکن دهانِ پسته! (ص ۴۸۷).

✍️دکتر بهرامپور عمران

…………………………..