نگاهی گذرا به قلندریّه و قلندریّات در ادب فارسی
متن سخنرانی دکتر مهرداد نصرتی در چهل و یکمین نشست شنبه های انجمن ادبی ، تاریخی پاریز
سراسر ادبیّات فارسی آمیخته با عرفان و تصوّف است، عرفانی که در طول تاریخ از بذری پنهان به نهالی جوان و به تدریج، به درختی استوار و دیرسال تبدیل شده است.
اینک نمای چشمنواز آن سرشار از عظمتی درکناشدنی است، امّا سایۀ دوستداشتنی آن در التهاب مسیر انسان تا ابدیّت، راحتبخش روح و روان مشتاقان به معرفت است. عرفان اسلامی همچون عرفان در سایر فرهنگها همواره تأثیراتی پذیرفته و تغییراتی کرده و به همین نسبت، شامل نحلههای متفاوت شده است. یکی از فرقههایی که بر اثر فراگیری همین تحوّلهای پی در پی، چنان مسیرش را از سایر نحلهها جدا کرده که گاهی اصولاً جزو صوفیّه به شمار نمیآید، قلندریّه است.
بر پایۀ پژوهشهای مرتبط که توسّط محقّقان پیشگام این حوزه صورت گرفته، واژۀ «قلندر» تا قرن ششم هجری اسم مکان بوده و به جایی گفته میشده که قلندریها در آن رفت و آمد میکردند. سپس بر پایۀ بیان مجازی، عنوانی برای اهل آن مکان شده است.
به باور دکتر زرینکوب، در کتاب «جستجو در تصوّف ایران»، چنانچه از دیدگاه تاریخی به مسأله بنگریم، آرایی که از اهل قلندرخانه یک فرقه مشخّص به وجود آورد، بنیان در آسیای مرکزی دارد. این افکار از آن مناطق به سرزمینهای ایران و عثمانی و نیز به مناطق عربی راه جست. در باب این ریشه و سیر تحوّل این فرقه توافقی میان محقّقان نیست. برخی پژوهشگران فرقههای قلندری، خاکساری، عجم و سخنوری را از ریشۀ مشترک میدانند. بعضی دیگر با اغراق بسیار، ایشان را جماعتی الهی و سوای همۀ صوفیان و خالصترین خلق خدا در سلوک معرفت نامیدهاند. برخی دیگر هم هستند که اساساً آنها را از جرگۀ عرفان و تصوّف بیرون و جزو اوباش بیقید و سوء استفاده گر خواندهاند.
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب «قلندریّه در تاریخ» پیرامون تغییر و تحوّل نگرش قلندری توضیحات ارزشمندی آورده است و قلندریّه را متأثّر و برآمده از آموزههای مزدکی، جوانمردی و عیّاری، خرّمدینان، ملامتیان نیشابور، قرامطه، شیعیان و اهل حق دانسته است. کدکنی معتقد است در طول زمان، کار به جایی رسید که از قلندر و قلندری چیزی به جز گدایی و بیعاری باقی نماند.
اهل این فرقه در آغاز با هر نوع آداب و تشریفات برای کسب معرفت مخالف بودند و آن را قید و بندی در راه پیشرفت سالک میدانستند، امّا کم کم آنها نیز برای خود سنن و رسومی را قائل شدند و رعایت آنها را ضروری دانستند.
پژوهندگان در باب ویژگیهای قلندران متّفق القول نیستند. با این حال، برخی از مهمترین و معرفترین خصوصیّات ایشان را میتوان نام برد که شامل جولق پوشیدن(به ابداع سیّدجمال الدّین ساوجی و شاگرد او، محمّد بلخی)، تنوره یا لنکوته(لنگ قلندری) پوشیدن، حمل آلات قلندری(همچون اژدر یا زنجیر یا پالهنگ، مهرۀ بازو، کلاه پنج ترک و یا تاج، توق یا نیزۀ کوچک پرچمدار، چراغ معرکه، درّ و رشته برای مچ و بازو و گردن، زنگ حیدری، سنگ و استره، میان بند یا شدّ، کشتی یا همان کشکول)، چهار ضرب کردن(ستردن موی سر و صورت)، آوارگی و سفر دائمی، پرسه زدن در اسواق و محلهها، استفاده از مصطلحات قلندران(همچون ایپ و اوپ زدن)، ملامتجویی، بیآزاری، شطحگویی و طاماتسرایی، پرهیز از رنجاندن مردم، کم حرفی یا خاموشی مطلق، تنفّر از زن و خانواده و خویشان، انجام حرکات و گفتارهای جنونآمیز(همچون نعره زدن بی دلیل)، مرموزی و حیلهگری و تکدیگری، خفتن در گورها، سکونت در اماکن بدنام، استعمال آشکار و بیپروای بنگ و شراب و تریاک.
در برخی اشعار شاعران نامدار و خصوصاً آن دسته از آثار که مربوط به اشعار عامیانه و از شاعران نامعلوم است، ویژگیهای ظاهری قلندریان وصف شده است. مثلاً در رباعیهای زیر(فارغ از اشکالات فنی برخی از آنها)، که بسیار کهن و از شاعرانی نامعلوم است و در مجموع، بخشی از ترانههای عامیانۀ ماست، خصوصیّات ظاهری قلندران وصف شده است. (برای توضیحات بیشتر مراجعه شود به آیین قلندری، ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری).
دربارۀ جریده(خنجر کوچک قلندران):
ای دوست جریدهای که دارم در کف باشد شرفش از شرف شاه نجف
هم نسبت او به آدم و موسی دان کو یافته است این شرف از شاه نجف
دربارۀ پوشیدن برگ به جای لباس:
اینبرگ که پوشیدهام ای مرد گزین از آدم خاکیست نشان تو ببین
وصفـش چـه بگویم که ندانید شـما این زینت فقـر باشد از راه یقین
دربارۀ نعلین:
نعلـیـن ز سـالکان بـا تـقــوی دان پوشیدن آن ز جمله سنّتها دان
این سلسلهای است نزد ارباب طریق هرکس که ندانست ورا نادان دان
دربارۀ قلّاب:
قـلّـاب نشـانـهای ز مــردان بـاشـد تا روز قیامت او به جولان باشد
از حیدر قطب دین رسیده است به ما کاو صاحب سجّادۀ مردان باشد
دربارۀ زنگوله:
این زنگ نشانی بود از صاحب راه سـرّش داننـد عارفان آگاه
از صاحب اسرار رسیده است به ما باشد همه دم ز ذاکر ان الله
دربارۀ طلبک:
دانی که ز چه میزنند این طبلک باز تا گمشـدگان به راه باز آیند باز
دانی کـه چـرا دوختـهانـد دیـدۀ بـاز تا باز به قدر خود کند دیده فراز
دربارۀ زنجیر:
زنجیـر سـر از حیـدر چبلاق بود در سر فکند هر آنکه عشّاق بود
هرکس که بیانش به حقیقت داند در سلـسلۀ فقر و فنـا طاق بود
دربارۀ لنگ:
این لنـگ نشـانهای ز سلمان باشد در سـلسـلۀ فـقـر نمـایـان باشد
در دنیی و عقبی همه را در کار است گر کافر و گر گبر و مسلمان باشد
با این خصوصیّات که آشکارا متفاوت از فرهنگ مردم عادّی جامعه است، اگر از منظر جامعهشناسی فرهنگی به مسألۀ قلندریّه بنگریم، باید آنها را یک «گروه خاص» با «خرده فرهنگهای منحرف» خود دانست. (اخیراً در این باب مقالهای نیز از پژوهشگران مجلۀ شعرپژوهی منتشر شده و چگونگی عزلت خاص قلندران که عزلتی با وجود حضور در جامعه است، تحلیل و توصیف شده است.)
به هر روی، این فرقه نیز همچون سایر فرق صوفیان میراث ادبی گرانبهایی بر جای نهادند. آثار نظم و نثر قلندران یا آنچه دربارۀ ایشان باشد «قلندریّات» نامیده میشود. واقعیّت آن است که کهنترین آثار قلندری بر زبان مردم جاری بوده بی آنکه شاعر آن شناختهشده باشد. این آثار در طول زمان تغییراتی کرده و به شاعران مختلف نسبت داده شدهاند. مثل رباعی معروف زیر که اینک منسوب به ابوسعید ابوالخیر است، امّا در منابع متقدّم به شاعران متعدّد دیگر هم نسبت داده شده و نهایتاً ریشۀ آن در فرهنگ عامّه قابل جستجوست:
من دانگی و نیم داشتم حبّـۀ کم دو کوزه نبی(ذ) خـریدهام پارۀ کم
بر بربط ما نه زیر ماندست و نه بم تا کـی گویی قلندری و غـم و غم
و نیز رباعی زیر که باز ریشه در تراههای عامیانه دارد، ولی اینک به دیوان شمس و اثار عین القضات همدانی راه یافته است:
در کوی خرابات چه درویش و چه شاه در راه یگانگی چه طـاعت چه گناه
بر کنگرۀ عرش چه خورشید و چه ماه رخسار قلندری چه روشن چه سیاه
در بسیاری از آثار ادبای نامور میتوان اشاره به کلمۀ «قلندر» را ملاحظه کرد. برای مثال، احمد غزالی در رسالۀ سوانح چنین آورده است(این شعر در مرصاد العباد نجم رازی هم مذکور است):
اینکوی ملامتاست و میدان هلاک ویـن راه مقـامـران بـازنـدۀ پـاک
مـردی بایـد قلـندری دامـنچـاک تـا بـر گـذرد عـیـاروار و چـالاک
همچنین، از آنجا که قلندران پیر خود را «بابا» مینامیدند، شاعرانی همچون باباطاهر را یاد میکنیم. بابا طاهر میفرمایند:
مو آن رندُم که نامُم بی قلندر نه خان دیرُم نه مان دیرُم نه لنگر
چو روج آیو بگردُم گرد گیتی چو شو آیو به خشتی وانهُم سر
فخرالدّین عراقی میسراید:
ای رند قلندرکیش می نوش و ز کس مندیش
انگار همه کم بیش زیرا که دل درویش
مرهم ننهد بر ریش از غایت حیرانی
حافظ نیز میگوید:
سوی رندان قلندر به رهاورد سفر دلق بسطامی و سجادۀ طامات بریم
از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم به یک کرشمۀ صوفیکشم قلندر کن
سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و تخت درویش و امن خاطر و کنج قلندری
هزار نکتۀ باریکتر ز موی اینجاست نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
در عین حال، این سنایی غزنوی است که افکار و آرای قلندریّه را در شعر سامان بخشید و به عنوان نظریّهپرداز شعر قلندری شناخته میشود:
جز راه قلندر و خرابات مپوی جز باده و جز سماع و جز یار مجوی
پر کن قدح شراب و در پیش سبوی می نوش کن ای نگار و بیهوده مگوی
در کنار او، از عطّار نیشابوری نام میبریم که به بسیاری از اندیشهها و مفاهیم قلندری عمقی عرفانی داد. علاوه بر آنچه در قوالب مختلف شعری او آمده، مختارنامه و خصوصاً باب قلندریّات و خمریّات را خلق کرده و بدین نحو، یک کتاب کامل صرفاً در قالب رباعی با مضامین قلندرانه سروده است:
زین درد که جز غصه جان میندهد جز درد قلندری امان میندهد
آن آه به صدق کز قلندر خیزد در صومعه هیچ کس نشان میندهد
وی در بارۀ ارجحیّت و توفیق قلندران بر زهّاد میگوید:
گر زهد کنی سوز وگدازت ببرد عُجْب آورد و شوق ونیازت ببرد
زنهار به گرد من مگرد ای زاهد کاین رندِ قلندر از نمازت ببرد
و این همان اشارت است که شاعری عارف همچون عراقی میفرماید:
پسرا ره قلندر سزد ار به من نمایی که دراز و دور دیدم ره زهد و پارسایی
مرجع ادب عرفانی، مولوی بسیار در این حوزه فراتر رفته، قلندران را اساساً فوق بشر مینامد:
نیست قلندر از بشر نک به تو گفت مختصر جمله نظر بود نظر در خمشی کلام دل
البته به منظور حفظ صداقت پژوهشی باید به یاد داشت که قلندران نیز جماعتی یکدست نبودهاند و در مناطق مختلف و نزد شاعران مختلف وجهای دگرگون داشتهاند، کما اینکه سعدی فرموده است:
پسر کاو میان قلندر نشست پدر گو ز خیرش فرو شوی دست
دریغش مخور بر هلاک و تلف که پیش از پدر مرده به ناخلف
در پایان، مهمترین آثار تحقیقی که در بارۀ قلندریّه دادههایی ارزشمند را در اختیار خوانندگان میگذارد، یاد میکنیم که عبارتند از: مقالههای مرتضی صرّاف با عوان کلّی «آیین قلندری»، کتاب «آیین قلندری» از ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، مقالۀ دکتر دوبرین با عنوان «قلندریّات در شعر عرفانی فارسی از سنایی به بعد»، مقالۀ «قلندر» استاد محمّدرضا شفیعی کدکنی و نیز کتاب این پژوهندۀ ارزنده با نام «قلندریّه در تاریخ»، مقالۀ «ریشهیابی و اشتقاق واژۀ قلندر» از دکتر جواد برومند سعید، احمد تارگون کارا مصطفی کتابی دارد با عنوان «تاریخ کهن قلندریّه» و کتاب «شعر قلندری» از سیّده مریم ابوالقاسمی. همچنین آثار سایر محققان شامل مقالات، پایاننامه ها و رساله ها و کتابهایی که با جستجو در منابع الکترونیک مرجعشناسی میتوان با آنها آشنا شد.
☑️▪️▪️▪️▪️