آوادون خوانی در مناطق سردسیر کرمان
در نشست های هفتگی انجمن فرهنگ عامه، که شنبه ها ساعت ۱۸ در موزه ساعت کرمان برگزار می شوند، برای مخاطب های مختلف حوزه فرهنگ بخش هایی موجز ارائه می شود که شامل ادبیات، موسیقی، خرده فرهنگ ها و تاریخ شفاهی، تجربه های زیستی فرهنگی اجتماعی مخاطبان و .... می باشد .
به گزارش لوار، در شصت و سومین نشست این انجمن که شنبه ۱۱ آذر با مدیریت دکتر مریم مداحی پور برگزار شد، شاهد رونمایی کتاب ” دادگری ” خرد ، سیاست ، عدالت در شاهنامه از انتشارات فرهنگ عامه بودیم و در بخش فرهنگ شفاهی خانم مهدیه عباس زاده به ارائه مقاله ای با عنوان – آوادون خوانی در مناطق سردسیر کرمان – پرداختند که در ادامه از نظر شما می گذرد .
آوادون یکی از نغمه های شادمانی است که در مراسم عروسی شب نشینی و شب شیشه خوانده می شود.
ترانه های محلی شامل لالایی هاکار آواها نغمات ساربانی وچوپانی و… هستند که آبادون ها زیر شاخه ترانه های محلی هستند.
علت نامگذاری کلمه ی آبادون به این دلیل است که این آوازها در مراسم شادی وعروسی خوانده می شوند که مجلس عروسی خبر از شروع و آبادشدن یک زندگی نو وجدید است. نکته جالبی که در مورد این ترانه ها و نغمه ها وجود دارد این است که چون متن وشیوه اجرا شاد نیست در بعضی از مراسم های عزا وپرسه نیز خوانده می شود.
آوادون به نام های دیگری از جمله آبادینه وآبادو یا آوادو هم اطلاق می شود.
اشعار آبادون ها بیشتر از دوبیتی های رایج در منطقه انتخاب می شده است و معرف روحیات، اندیشه ها و افکار توده ی مردم بوده است و بر خاسته از نیاز های طبیعی و روز مره آن ها هستند.
آقای کوهی کرمانی یکی از بزرگترین گرد آورند گان ترانه های محلی هستند وگاهی فاصله ی بین کرمان تا تهران را پیاده می رفتند و به هر آبادی که می رسیدند اشعار و دو بیتی های رایج در آن منطقه را که به صورت شفاهی بوده جمع آوری می کردند و در کتابی به نام هفتصد ترانه به چاپ رسانده اند.
بیشتر شعر هایی که توسط خوانند گان محلی خوانده می شده دوبیتی های بابا طاهر عریان که مضمون عرفانی داشتند و دوبیتی های فایز دشتستانی که عاشقانه و در سوگ جوانی سروده است بودند.
به گفته ی یکی از ابادون خوان های قدیمی بعضی از افراد که ذوق و قریحه ی خاصی داشتند و بداهه شعر می گفتند و ابادون خوان ها از این اشعار در خواندن خود استفاده می کردند
آبادون سابقه ی دیرینه ای دارد که در شهر ای راین، رابر، بافت، برسیر، ساردوییه جیرفت و بیشتر مناطق سردسیر خوانده می شود. طریقه ی خواندن به این صورت است که دو یا چند نفر رو به روی هم می نشینند و با نگاه کردن به صورت یکدیگر شروع به خواندن می کنند. گاهی برای زیبایی بیشتر صدای خود را در صدای دیگری می اندازند و هم صدایی زیبایی به وجود می آید.
در خواندن چند نفری نفر اول شروع به خواندن می کند و بقیه با او همصدا می شوند. در آخر هرجمله نت انتهایی را با هم و به صورت طولانی می کشند و همگی ساکت می شوند و بیت بعدی را آغاز می کنند.
خوانندگان معمولا مانند قاریان قرآن دست خود را در کنار گوش می گذارند و آبادون می خوانند .این کار به این دلیل است که صدای خود رابهتر بشنوند وتمرکز بیشتری داشته باشند.
نی کردی، آواز دشتی ، شروه خوانی وآبادون تقریبا شبیه هم هستند تفاوت آنها در مضمون وگاهی ملودی و ریتم آن هاست. نی کردی و غریبی خوانی بیشتر در مراسم های عزا خوانده می شود و در ابتدا و انتهای مصراع یا بیت بیشتر از کلماتی مانند:”آخی”،”داد بیداد”،”خدا”استفاده می شود و درون مایه غم دارد ولی آبادون ها درون مایه عاشقانه و شاد و گاهی دلگیری و غم دارند. ولی ممکن است افراد محلی که شعر می گفتند در حالت خاصی از غم یا شادی یا دلتنگی بوده اند و این حالت در شعر آنها تاثیر گذاشته است و این شعر ها سوای از حالتی که داشته اند در آبادون خوانی استفاده می شده اند. این اشعار گاهی وزن و قافیه و… درست بوده وگاهی هم خالی از اصول شعری بوده و فقط برای بیان احساسات شعر می گفتند مانند این شعر که شاعر در آن خواسته نهایت غم خود را از دوری یار برساند:
درخت فلفلی طاق کمر بید
تنش فیروزه و شاخش شکر بید
همون روزی که دلبر در سفر بید
خوراک من همش خون جگر بید
در قدیم سربازی رفتن پسر برای خانواده و خود پسر بسیار سخت بوده چون مدت زمان طولانی از هم بی خبر بودند و دلتنگ همدیگر می شدند شعرهایی را با این موضوع می خواندند در ادامه شعری است که یک پسر می خواند و مادر جواب می دهد:
از آن روزی که اسمم دفتری شد
به سربازی رفتن من حتمنی شد
به خط کردن، تراشیدن سر من
لباس ارتشی کردن بر من
و مادر در جواب می گوید:
لباس ارتشی بر تو مبارک
امیدوارم که بر گردی ولایت
یا این شعر که پدر برای پسر می خواند:
قدت از دور میبینم بسم نیست
به جایی رفته ای که دسترسم نیست
به جایی رفته ای که گل بچینی
که هر چه گل بچینی من بسم نیست
اما مهم ترین شعر هایی که در آبادون ها می خواندند اشعار عاشقانه بوده است که در زیر نمونه هایی از انها آورده شده که اکثرآن ها توسط افراد محلی گفته شده اند مانند این دوبیتی ها که توسط مرحوم اکبر عباس زاده از افراد محلی منطقه راین سروده شده است:
به نر ماشیر بم گشتم فراری
اسیر غم شدم پابست یاری
سلام از من به دایی می رسانی
سری ور من بزن گر می توانی.
دنار میخوش صغرا رسیده
مگر اکبر جمال از تو ندیده
گل باغ تورا من لاله چیدم
شده حالا خزان برگش تکیده،
بگفتم من برم رود خونه ی پل
بچینم غنچه ای از ترکه ی گل
به میگن که توحقی نداری
به امید خدا کردم توکل.
همچنین اشعار عاشقانه ای که سرایندگان آن ها ناشناس هستند که در زیر نمونه ای آورده شده است:
سر کوه بلند میش بره دنبال
خبر اومد که یارم گشته بیمار
پیاله پر کنم سیب گل نار
که فردا می روم ور دیدن یار،
پسینی پای ریگ بندرم من
میون چار دکون زرگرم من
همین انگشت طلای لعل فیروز
برای دست دلبر می خرم من.
اصولا آبادون ها برپایه یک ریتم بودند ولی گاهی اوقات بر اساس موضوعی که داشتند کمی ریتم متفاوت می شد. مثل این ترانه که عاشقی یارش رو خیلی دوست داره و از این که پول ندارد که برای یارش چارقد وکفش بخرد ناراحت است وحالت گله مندی دارد:
بانو که بانوی منه
سرش روزانوی منه
بانو که میره به حموم
چارقد نداره چه کنم
کفش هم نداره چه کنم
پول ندارم بخرم
من واسه بانو ببرم
گاهی حالت خواهش داشته مانند این فردی که لانه ی کبکی راپیدا کرده وکبک جوجه های سالمی دارد واز صیاد خواهش می کند که کبک را با تفنگ نزند:
لب سنگک، لب کبگک للی کرده بی بلا
میرزاصیاد، رضاصیاد تو نزن صید مرا
صید بزرگونی مرا
وگاهی هم از روی دلتنگی شعر می گفتند:
پسینی من از دلم از نو گرفته
ولم دستمال غم ور رو گرفته
بیارن شیشه ی آب وگلابی
که دستام بوی تنبا کو گرفته،
ندارم قوت راه رفتن دور
ندارم طاقت گرمای بمپور
ندارم طاقتی بی تو نشینم
به غیراز سایه ی زلفای ثمر بور.
ویا داستان مادری که دخترش ازدواج کرده و از شهر خودشون به کرمان آمده است. مادر بعداز مدتی برای دیدن دخترش به کرمان می آید و این شعر را می خواند:
در دروازه ی کرمان رسیدم
من از سوز دلم آهی کشیدم
همون خاکی که از کفشت پریده
به جای سرمه ور چشمم کشیدم.
گاهی هم از دست بی وفایی یار شکایت داشتند وشعر هایی با این موضوع می خواندند:
سر دیوار باغ آدور داره
به توی باغ خیارای خوب داره
سریارم به کوش ناکسانه
مگر کوش خودم آدور داره.
بلند بالاندیدم کامی از تو
کشیدم ظالم وبد نامی از تو
کشیدم ظالم وگوشه نشستم
نیومد بی وفا پیغامی از تو.
و اما شعر هایی که در مراسم عروسی خوانده میشده موضوعات مختلفی داشته مثلا برای چادر برون، در وصف عروس و داماد، مناظره بین خانواده عروس وداماد و…که در زیر به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
در وصف عروس:
عروس از باغ بالا سر کشیده
پیرهن مخملی ور بر کشیده
مگر کاکای عروس همراش نبوده
که داماد بر سرش لشکر کشیده.
یا مناظره بین خانواده عروس و داماد که بیشتر حالت طنز داشته وبرای مجلس گرم کنی بوده مانند این شعر که مادر عروس می گوید:
بند رو بستم ور پلاس
از بس که کردن التماس
و مادر داماد در جواب می گوید:
بند رو بستم ور بنه
حالا دیگه زور از منه
که به صورت مناظره ای ادامه می دادند وحاضرین با دست زدن وخنده های بلند آن ها راتشویق می کردند.
در بعضی مواقع یکی از افراد فامیل به دلیلی نمی توانسته در مراسم عروسی شرکت کنه و صاحب مجلس از این موضوع ناراحت بوده وشعر می گفته:
روی بون مهتابیه
سیصد گلیم و قالیه
صد نفر مجلس نشینن
جای کاکام خالیه.
و اکثرا این اشعار برگرفته از داستان های عامیانه رایج در هر منطقه بوده که شامل داستان های عاشقانه و رزمی بوده که بیشتر توسط نقالان خوانده می شده مانند داستان امیر ارسلان رومی، نجماورعنا، حسینا و دلارام و…که در اینجا نمونه ای از شعر های داستان حسینا و دلارام را می آوریم:
حسینا و دلارام دو دلداده ی عاشق بودند که به خاطر یک سری دروغ هایی که حسودان از دلارام به حسینا گفته بودند حسینا ترک دیار و دلارام را می کند و هر چه دلارام تلاش می کند حسینا بر نمی گردد و برادران دلارام که از موضوع خبر دار شدند قصد جان حسینا را کردند ومی خواستند او را با زهر بکشند و دلارام به حسینا خبر میدهد به صورت شعر:
حسینا گله در دام است و بنشین
پنیر و شیر فراوان است و بنشین
دوتا قوچ سفید سردار گله
برای شام مهمان است و بنشین.
و دلارام که همسرش را دوست داشته و نمی خواسته برادرانش او را بکشند در جواب می گوید:
حسینا گله در دام است و ننشین
پنیر و شیر فراوان است و ننشین
دو تا قوچ سفید سردار گله
آلوده در زهر است و ننشین.
همه این شعر ها با موضوعات مختلف که نام بردیم در آبادون خوانی استفاده می شده است وآبادون خوان ها از این اشعار استفاده می کنند و در پایان یک شعر دیگر که آبادون خوان ها زیاد می خوانند را می آوریم:
ما بگیم، بگ زاده ایم.
هم کول بگ و ایستاده ایم
جای ما بالا بگیرین
ما کلونتر زاده ایم.