نبود زیر ساخت های مناسب و امکانات کم، مانع رشد و پیشرفت شاعران جوان منطقه شده است
شاعر مجموعه شعر روشن آبی گفت: استان کرمان شاعران باسواد و با انگیزه زیادی در خودش پرورش داده، اما نبود زیر ساخت های مناسب و امکانات کم مانع رشد و پیشرفت شاعران جوان این منطقه شده است.
محمدرضا براهام/
مهدیه سیدی از جمله شاعران زن در عرصه شعر و ادبیات جنوب کرمان است که تاکنون خوش درخشیده و مطمئنا آینده ای روشن پیش روی اوست.
به بهانه چاپ مجموعه شعرشان بر آن شدیم تا گفتگویی کوتاه با او داشته باشیم که در ادامه خواهید خواند…
ابتدای این گفتگو استدعا دارم که خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید..
مهدیه سیدی هستم متولد۲۸شهریور ۱۳۶۰
چطور شد شاعر شدید؟ اولین شعرتان را یادتان هست؟
سال سوم راهنمایی بودم و دبیر ادبیاتمان خواست که درباره پدر و مادر انشا بنویسم، ناخودآگاه جای مقدمه چیزی مثل دوبیتی با وزن و قافیه نوشتم و اینگونه پا به عرصه ی شعر گذاشتم.
آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تأثیر کدام شاعر هستید؟
آثار شعرای گذشته مثل حافظ و سعدی خصوصا حافظ و آثار شعرای معاصر. کلا شعر خوب را در هر سبکی می خوانم و همینطور ترجمه اشعار شاعران کشورهای مختلف، رمانهای برجسته ایرانی و خارجی، تاریخ ادبیات ایران و جهان و به طور کلی عاشق مطالعه هستم و یکی از لذت بخش ترین کارهایی که می تواند بخشی از وقتم را پر کند.
موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟
عاشقانه و اجتماعی
چقدر شعرهای خودتان را زنانه می دانید؟
به نظر من شعر جنسیتی نیست و هر شاعری بنا به تخیلش و حسی که دارد، می تواند حتی مخالف جنسیتش شعر بگوید.
و البته که در کارهای هر کسی رگه هایی از تجربیات زیستی آن فرد و نوع نگاه به پیرامونش و خیلی مولفه های دیگر تاثیرگذار خواهد بود.
از چاپ مجموعه شعرتان بگوئید؟ آیا اولین اثر شماست؟
بله اولین اثرم است. مجموعه شعر روشن آبی که با ۴۷ غزل و چهار پاره در ۶۲صفحه با تیراژ ۷۰۰نسخه توسط نشر ناظرزاده کرمانی منتشر شده است.
و هم اکنون نیز دارم روی مجموعه جدیدی که شعر سپید هست کار میکنم.
انجمنهای شعر چه تأثیری بر شعر شما داشته است؟
انجمن های شعر محرک خوبی برای نوشتن محسوب می شوند و شنیدن نقطه نظرات شاعران خوب که سواد فوق العاده ای در ادبیات دارند، بحث های ادبی و دیدگاهشان به شعر معاصر و نکته های ریزی که می تواند راه گشا باشد، از مزیت های انجمن های ادبی محسوب می شود.
نام چندنفر که در این راه به شما کمک کرده اند و مشوق شما بوده اند را نام ببرید
در گذشته کرمان بین سالهای ۷۸ تا ۸۰ در محضر اساتید خوبی بودم و پس از آن که متاسفانه به دلایلی مدت ها از حضورشان غایب بودم و سالها بعد به انجمن شعر سبزواران پیوستم که آقای صادق نیک نفس، آقای محمد رضا واحدی و آقای حمید رضا واحدی که از شاعران خوب جیرفت هستند و خیلی دوستان دیگر که شاید فراموش کرده باشم مشوق بوده اند.
نظر شما در مورد شعر زنان معاصر؟
در گذشته به دلایل مسائل فرهنگی و بعضا مرد سالاری های افراطی، زن را در چهارچوب مطبخ و فرزند آوری و رتق و فتق امور منزل تعریف می کردند و ما شاعرمطرحی نداشتیم، اما شعر معاصر توانست زنان موفق بسیاری را به خودش ببیند، فروغ فرخزاد، رابعه بلخی، پروین اعتصامی و سیمین بهبهانی که خدمات ارزنده ای در جهت حرکت رو به جلو شعر زنان ارائه کردند و ازدهه هفتاد به بعد می توانیم شاهد رشد شعر زنان باشیم.
فضای شعر جنوب کرمان را چگونه ارزیابی می کنید؟ چه کاستی هایی می بینید؟
استان کرمان شاعران باسواد و با انگیزه زیادی در خودش پرورش داده، اما نبود زیر ساخت های مناسب و امکانات کم مانع رشد و پیشرفت شاعران جوان این منطقه شده است.
نام چند بانوی شاعر در جنوب که اشعارشان را دوست دارید و می پسندید؟
دوستان شاعر زیادی دارم و شعرشان را می پسندم اما خانم سمیه جلالی و حمیده کریمی را بسیار تحسین میکنم و پریسکه های شاعر و نویسنده نوجوان خانم فاطمه براهام را نیز بسیار دوست دارم.
سپاسگزارم از شما، موفق باشید.
لطفا سه تا از بهترین اشعارتان را که خودتان دوست دارید، برای مخاطبین ما بنویسید..
باید که می پرید به پایان رسیده بود
مانند اشک یکسره از چشم های تو
یک آن، صدای شیشه شکستن شنیده شد
این سایه از منست که افتاده پای تو؟
در خاطرات خشک زمین چال میشود
سلول های عاشق روئیده از تنم
سرما مجال فصل شکفتن نمیدهد
با خورده سایه های خودم حرف میزنم
با خورده سایه های خودم بحث میکنم
در های وهوی گنگ و هیاهوی تن به تن
این جنگ ماست بسته به شلیک بوسه ای
بی اضطراب تر بچکان ماشه را بزن
دیگر شکست خورده تر از این نمی شوم
در عاشقانه های جگر سوز هر نبرد
بر گور دست جمعی من راه میروی
سرباز باز مانده پیروز این نبرد
پیچیده ام به پای تو چون پیچکی سپید
از گور دربیاور وبا خود ببر مرا
اندیشه های یخ زده مهلت نمیدهند
با هر بهانه ای که بنا شد ببر مرا
در تخت خواب چوبی بی اعتبارمان
هی خواب های تازه رصد کن برای من
دستی بکش به شعر و غزل های بعد از این
هی گریه کن،بخند،فراوان به جای من
زخمی عجیب توی دلم،راه میروی
با درد زخم کهنه معاصر نمیشوم
شعری به تخت سینه من میزند لگد
من بی نگاه گرم تو شاعر نمی شوم
***********
ضمیر تازه اشعار من را پس بده لطفا
تمام خواهش و اصرار من را پس بده لطفا
مرمت های بعد از تو،ترحم های اجباریست
خراب بی توام،آوار من را پس بده لطفا
گواه من تب پیراهنم بود و نفس هایت
که غرق هم شدند و…یار من را پس بده لطفا
حسودی کرده ام حتی به هر چیزی که پیشت بود
بلوز نازک و گلدار من را پس بده لطفا
تمام ناز گیسو را سپردم دست قیچی ها
نگاه سرد و حسرت بار من را پس بده لطفا
مسیر ترکش این جای خالی تا کجا رفته
به ذهن پنجره؟دیوارمن را پس بده لطفا
ضمیر تازه ام درچشم هایم خیره شو قدری
بیا و قصه تکرار من را پس بده لطفا
**********************
در التهاب نفس های آخرین دردم
تمام عمق شبم را مرور میکردم
شکسته کاسه خوابم میان تنهایی
نمیشود که بیایی به خواب شبگردم؟
چه اشتباه قشنگی که دوستت دارم
چه اشتباه قشنگی به بار آوردم
تبی نشسته کنارم گرفته دستم را
ولی به طرز عجیبی شکسته و سردم
صدای زنگ پیامی مرا به خود آورد
خدا کند که بخواهد دوباره بر گردم
مهدیه سیدی