ماهانی ها ماه را بر دستهایشان می بردند
یادداشت/
عباس تقی زاده*
پیکر پاک و آسمانی شهید گمنام بر فراز دست ها وارد دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی و فناوری پیشرفته شد، جمعیت قطره قطره رود شد، موج شد، دریا شد و در دانشگاه جاری.
باران اشک می بارید. صدای محزون نوحه خوان در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا “س”، سکوت دانشگاه را می شکست. ضرباهنگ دست ها بر سینه ها در ناله زنان و مردان، موسیقی عشق و ایثار می نواخت.
ماهانی ها همه آمده بودند، همسایه های خوب و باوفای دانشگاه که حرمت همسایگی را پاس داشتند. چه قدر بزرگوارند ماهانی ها.
دانشگاه تا کنون چنین جمعتی ندیده بود. جایی که صدای بال زدن پرنده و حتی افتادن برگ درخت هم شنیده می شد محو دریای مردمی شده بود که مروارید بر دست داشتند. گنجی که در دل خاک در شرق دجله و از عملیات بدر در اسفند ۶۳ به امانت بود و حالا می رفت تا به خاک پاک وطن سپرده شود.
خورشید هم محو تماشا بود؛ ماهانی ها ماه را بر دست هایشان می بردند. می بوییدنش، می بوسیدنش جمعیت به گلزار شهید رسید، جایی میان سروها، انتظار سروستان دانشگاه به سر رسید، کفن پاک شهید حالا چون پیراهن یوسف، چشم ها را و دلها را متبرک می کرد.
ماهانی احساس می کردند عضو خانواده شهید گمنام هستند. آنها بر لبان پدر و مادر و خانواده شهید گمنام لبخند رضایت نشاندند.
مزار شهید از گلبرگ های سرخ پر شد و لاله سروقامت وطن را در آغوش کشید.
مردم ماه را دیدند که به آسمان می رفت.
#هایتک
#ماهان