توسط: لوار ما
تاریخ: بهمن 16, 1402 زمان انتشار: ۱۰:۳۴ ب٫ظ کد خبر: 17987

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد “سده ” نام آن جشن فرخنده کرد

بخش ویژه هفتاد و یکمین نشست انجمن فرهنگ عامه که شنبه چهاردهم بهمن ماه ۱۴۰۲ در سالن موزه ساعت برگزار شد ، به بررسی سده در فرهنگ و ادب ایرانی اختصاص داشت.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی لوار ما، در این نشست دکتر حسین سبزه صادقی مدیر انجمن فرهنگ عامه پیرامون رسم سده گفت: جشن سده از اعماق تلریخ ما می آید ، سده را برخی یادگار هوشنگ پادشاه پیشدادی و جشن پیدایش آتش می دانند و از قدیمی ترین آیین های ایران و جهان است و این باور در ادبیات و خرده فرهنگ های ما کاملا متجلی ست آنجا که فردوسی در شاهنامه می گوید :
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم‌گروه

پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز

دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره‌گون

نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ

به زور کیانی رهانید دست
جهان‌سوز مار از جهان‌جوی جست

بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

نشد مار کشته ولیکن ز راز
از این طبع سنگ آتش آمد فراز

جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد

بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی

شب آمد بر افروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خْوَرد
سده نام آن جشن فرخنده کرد

ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد

 

وی افزود : همچنین برخی باورها سده را به کیومرث انتساب اسطوره ای می دهند و معتقدند که چون تعداد فرزندانش به پنجاه دختر و پنجاه پسر رسید ، آنها را در روز دهم بهمن ماه به ازدواج هم درآورد و به این میمنت آتش افروختند و جشن باشکوه گرفتند و هر سال تکرارش کردند .

برخی نیز سده را یادگار فریدون شاه می دانند و این باور در شعر عنصری نیز آمده است ” سده جشن ملوک نامدار است ِ ز افریدون و از جم یادگار است ”
در نوروز نامه منتسب به خیام نیز در این رابطه آمده است که “آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت ، جشن سده برنهاد و مردمان که از ستم رسته بودند ، پسندیدند”

دکتر سبزه صادقی در ادامه گفت : سده را مخفف سی و ده نیز ذکر می کنند که پایان چله بزرگ زمستان است که شامل سی روز دی و ده روز بهمن می شود ،
وی افزود : سده در نام شهرهای قدیمی ایران نیز خودنمایی می کند مثل سده لنجان اصفهان ، سده در شیراز و….که نشان از اهمیت این جشن در فرهنگ ما دارد و در گذر زمان و تاریخ ما توسط حاکمان با شکوه برگزار می شده است به عنوان نمونه مردآویج پادشاه آل زیار در سال ۳۲۳ هجری در کنار زاینده رود این جشن را برگزار می کند هرچند توسط غلامان ترک مخالف خود در روز بعد در حمام کشته شده است .
مدیر انجمن فرهنگ عامه در ادامه به اهمیت این گونه جشن ها در حفظ هویت فرهنگی جوامع اشاره کرد و گفت: جشن سده به عنوان یک جشن دیرینه از گذشته تا امروز به عنوان یک میراث شادی آفرین و گرم و گیرا و امیدبخش در فرهنگ ما جاری و ساری بوده و ۱۵ آذرماه ۱۴۰۲ ثبت جهانی شده است و برگزاری این گونه آیین ها می تواند درحوزه حرکت به سمت وحدت و انسجام ملی موثر باشد به نشاط اجتماعی بیفزاید و جذب گردشگر داخلی و خارجی را نیز برای مناطقی که برگزارکننده هستند به دنبال داشته باشد که استان کرمان از تاریخی ترین پایگاه های برگزاری این رسم است .
وی به اجرای مراسم سده سوزی همراه با آیین باران خواهی در بسیاری از مناطق کشور از جمله ايل ترک افشار در بافت و سیرجان اشاره کرد و گفت : در مراسم سده سوزی این مناطق یک نفر که اصولاً از بین قشر شبانان است به عنوان شاه باران انتخاب می شود و سوار بر اسب به مدت سه روز دستوراتش قابل اجراست ، در این مدت تعدادی نوجوان بین خانوارها می گردند و با خواندن این اشعار که :

ای خدا بارون بده / عمری به شاه بارون بده

جو به مال دارون بده / ارزن به مرغ دارون بده

گندم به اربابون بده / الله خدا بارون بده

بارون اگر نمی دهی / مرگی به شاه بارون بده

بعد از جمع کردن آرد ، همراه با برافروختن آتش سده کماچی که در خمیر آن مهره ای گذاشته شده ، می پزند و بین شرکت کنندگان در مراسم توزیع می شود و کسی که در تکه ی کماچ سهمش مهره باشد ، را مقصر نیامدن باران فرض می کنند و قصد کتک کاری اش را دارند تا خدا رحمش بیاید و باران رحمتش را بفرستد و اصولا ريش سفیدی ضامن فرد می شود تا رسیدن باران که با توجه به اینکه بهمن ماه فصل باران بوده، بارانی هم می باریده که در تقویت باور مردم به خدا در گذر زمان نیز نقش داشته است ، مراسم سده سوزی همراه با پریدن از روی آتش که گاهی سوار بر اسب نیز انجام می شده و می شود و شادی ساز و آواز و رقص نیز همراه است

وی صحبت هایش را با قرائت قصیده ای از فرخی سیستانی در توصیف آتش سده به اتمام رساند :

گر نه آیین جهان از سر همی دیگر شود
چون شب تاری همی از روز روشن تر شود

روشنایی آسمان را باشد و امشب همی
روشنی بر آسمان از خاک تیره بر شود

روشنی بر آسمان زین آتش جشن سده ست
کز سرای خواجه با گردون همی همسر شود

آتشی کرده ست خواجه کز فراوان معجزات
هر زمان گیرد نهادی، هر زمان دیگر شود

گاه گوهر پاش گردد گاه گوهر گون شود
گاه گوهر بار گردد گاه گوهر بر شود

گاه چون زرین درخت اندر هوا سر برکشد
گه چو اندر سرخ دیبا لعبت بربر شود

گاه روی از پرده زنگار گون بیرون کند
گاه زیر طارم زنگارگون اندر شود

گاه چون خونخوارگان خفتان بخون اندر کشد
گاه چون دوشیزگان اندر زر و زیور شود

گاه برسان یکی یاقوت گون گوهر شود
گه به کردار یکی بیجاده گون مجمر شود

گاه چون دیوار برهون گرد گردد سر بسر
گاه چون کاخ عقیقین بام زرین در شود

گه میان چشم نیلوفر زبانه بر زند
گاه دودش گرد او چون برگ نیلوفر شود

گه فروغش بر زمین چون لاله نعمان شود
گه شرارش بر هوا چون دیده عبهر شود

سیم زر اندود گردد هر چه زو گیرد فروغ
زر سیم اندود گردد هر چه زر اخگر شود

گاه چون در هم شکسته مغفر زرین شود
گاه چون بر هم نهاده تاج پر گوهر شود

جادویی آغاز کرده ست آتش ار نه از چه رو
گاه پشتش روی گردد گاه پایش سر شود

گاه چون برگ رزان اندر خزان لرزان شود
گاه چون باغ بهاری پر گل و پر بر شود

گه ز بالا سوی پستی باز گردد سر نگون
گه ز پستی بر فروزد سوی بالا بر شود

گه معصفر پوش گردد گه طبر خون تن شود
گاه دیبا باف گردد گه طرایف گر شود

گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر کشد
گاه چون خورشید رخشنده ضیا گستر شود

نسبتی دارد زخشم خواجه این آتش مگر
کز تفش خارا همی در کوه خاکستر شود

صاحب سید وزیر خسرو لشکر شکن
آنکه سهمش بر عدو هر ساعتی لشکر شود

جود لاغر گشته از دستش همی فربه شود
بخل فربه گشته از جودش همی لاغر شود

بر امید آنکه صاحب بر نهد روزی بسر
زر سرخ اندر دل خارا همی افسر شود

از پی آن تا ببرد حلق بدخواهان او
آهن اندر کان، بی آهنگر همی خنجر شود

ز آرزوی خاطب او ،ناتراشیده درخت
هر زمان اندر میان بوستان منبر شود

تا قیامت هر کجا نامش برند اندر جهان
نام شاهان از بزرگی نام او چاکر شود

مهتران هفت کشور کهتران صاحبند
هر کسی کو کهتر صاحب بود مهتر شود

کشوری خالی نخواهد بود از عمال او
ور همیدون هفت کشور هفتصد کشور شود

مهتر دینست، وز دین گشتنش در عهد نیست
هر کسی از دین بگشت اندر جهان کافر شود

نام آن لشکر بگیتی گم شود کز بهر جنگ
چاکری از چاکرانش پیش آن لشکر شود

گر برادی وهنر پیغمبری یابد کسی
صاحب سید سزا باید که پیغمبر شود

ور شمار فضل او را دفتری سازد کسی
هر چه قانون شمارست اندر آن دفتر شود

دست رادش را بدریا کی توان مانند کرد
که همی دریا به پیش دست او فرغر شود

دست او ابرست و دریا را مدد باشد ز ابر
نیز از دستش جهان دریای پهناور شود

آنکه اندر ژرف دریا راه برد روز وشب
بر امید سود ازین معبر بدان معبر شود

گر زمانی خدمت صاحب کند، بی بیم غرق
گوهر اندر زیر گنجوران او بستر شود

تا وزارت را بدو شاه زمانه باز خواند
زو وزارت با نبوت هر زمان همبر شود

ای خجسته پی وزیر از فر تو ایوان ملک
بس نماند تا به خاور خسرو خاور شود

روم و چین صافی کند، یاران او در روم و چین
نایبی فغفور گردد حاجبی قیصر شود.

گفتنی ست این برنامه فرهنگی با افروختن آتش نمادین سده ، اجرای موسیقی و انجام پذیرایی پایان یافت .

هم چنین بخش آشنایی با ادبیات جهان این هفته این نشست به معرفی میخائیل لرمانتوف شاعر روسی اختصاص داشت که توسط محمدرضا براهام شاعر و روزنامه نگار انجام شد و سایر برنامه های هفتگی نظیر روایت شاهنامه، شعرخوانی ، فال هفته حافظ ، گفتگوی جمعی هفته و… نیز طبق روال هر هفته انجام گرفتند .