به مناسبت ۲۴ آبان‌ماه، روز گرامی‌داشت کتاب؛
توسط: لوار ما
تاریخ: آبان 24, 1400 زمان انتشار: ۷:۴۷ ق٫ظ کد خبر: 9847

واکاوی رمان خواندنی «غلامحسین یاغی»

چندی قبل جشن امضای رمان «غلامحسین یاغی» اثر سهراب براهام و مجموعه شعر «نوشتن از زندگی» اثر ساسان شیبانی‌نژاد که توسط نشر فرهنگ عامه به زیور طبع آراسته شده بودند در شهر جیرفت برگزار شد. در این مراسم رستم سلطانی‌رمون، نویسنده و منتقد ادبیات و حسین سبزه‌صادقی، شاعر و پژوهشگر ادبیات به صحبت، نقد و بررسی دربارۀ کتب مذکور پرداختند و تعدادی از شاعران جنوب شعر خواندند. همچنین یاسر پهلوان، مدیر آموزشگاه موسیقی نغمه کرمان نیز به اجرای موسیقی و آواز سنتی پرداختند.

یادداشتی که در ادامه می‌خوانید صحبت‌های مکتوب رستم سلطانی‌رمون است که در جشن امضای رمان «غلامحسین یاغی» بیان شده و در اینجا به بهانۀ هفته کتاب تقدیمتان می‌گردد:
قبل از معرفی و صحبت دربارۀ رمان ” غلامحسین یاغی” وجود یک ضرورت و ظرفیت داستانی در حوزۀ فرهنگی هلیل مجبورم می‌کند که به عنوان یک پیش گفتار آن را مطرح کنم:

رئالیسم جادویی از نوع جیرفتی

جغرافیای ژئوپلیتیک این حوزه که هفت شهرستان جنوبی و حتی قسمتی از هرمزگان و سیستان و بلوچستان را در برمی‌گیرد دارای دشت‌هایی وسیع و واحه‌هایی خلوت با کوهستان‌های مرتفع و کم‌جمعیت است و در گذشته دارای گسترۀ خاصی از زندگانی چوپانی- کشاورزی و در بُعد تجارت، نوعی از پیله‌وری را داشته است و زندگی مردم اینجا تحت تأثیر ترس و خیال ناشی از جغرافیای سخت با باور وجود موجودات فراواقعی گره خورده است. یعنی در کنار زندگی رئال خود، باورهای عامیانه به وجود این موجودات فراواقعی؛ زیست آنها را متأثر کرده است و این نگاه در قصه‌ها، افسانه‌ها، لالایی‌ها و به طور کلی خُرده فرهنگ‌ها و ادبیات عامۀ آنها جاری و ساری بوده و هنوز هم کم و بیش وجود دارد و قبل از اینکه رئال جادویی به عنوان یک مکتب در ادبیات دنیا مطرح شود، ادبیات عامیانۀ این منطقه نوعی از رئال جادویی بوده و هست که لازم است نویسندگان منطقه به این ظرفیت مهم توجه کنند چرا که مورد پسند ذائقه مخاطبان ادبیات داستانی امروز جهان‌ که از شهری نویسی خسته‌اند، می‌باشد.
وجود آل در زندگی زنان تازه زائیده، وجود مردآزماها در مردمان سرگشته و ره گم کرده در بیابان، وجود جن در زندگی مردمان تنها، رهگذر، بیمار و آدم‌های خیالباف و ده‌ها باور عامیانۀ دیگر از جمله مواردی‌ست که می‌توان برای موضوع یاد شده به عنوان شاهد مثال ذکر کرد.
یا در نمونه‌ای دیگر هنوز که هنوز است بر دور سیاه چادر عشایر منطقه، نخی که اورادی بر آن خوانده شده می‌بندند که آل را از زن زائو بِرَماند یا مرگ زنان زائو به صد علت را هنوز با دخالت آل و دل بردن زائو مرتبط می‌دانند یا فلزی که کشاورز با خود برمی‌دارد تا اگر مردآزماهایی در جالیزیش نیمه‌شب با او برخورد کردند آنها را از کنار خود دور کند، یا وجود جن در شب و در قبرستان و هزاران باور از این نوع که در بسیاری از مناطق هنوز هم جزیی از باورهای عامه‌اند.
آنچه جهان امروز نیازمند ارائه آن است نه نوشتن داستان آپارتمانی، نه فانتزی حیوانی، نه خیالبافی‌های شهری، بلکه بیشتر ارائه نوع زیست و نشان دادن چرخۀ حیات و تأثیر بوم و بومی‌نویسی است و در اختصاص دادن جایزه‌های بزرگ جهانی به نویسندگان ملل مختلف کاملاً این امر روشن و هویداست.

و اما رمان ” غلامحسین یاغی”

داستان ”غلامحسین یاغی” روایتی است از یک دوره از زندگی در مواجهه با رویدادهای گوناگون، کنش و واکنش آدم‌های درون صحنه و تحمل سختی و مرارت یا خوشی و لذت و گاه نشان دادن نوع زیست و نهاد بشری که جایی با فلسفه، جایی با تاریخ و جغرافیا و گاهی با روانشناسی و جامعه‌شناسی و غیره پیوند می‌خورد و اگر بگوییم که داستان آبشخور اکثر هنرهاست پُر بیراه نگفته‌ایم و این است که می‌طلبد داستان‌نویس مسلط یا حداقل آگاه به تمامی هنرها باشد.
رمان آقای براهام، داستانی بومی است و در محیط و جغرافیای روستا و با خو، خصلت و زیست مردمان خاص این حوزه مرتبط می‌باشد و بدین علت به چند ویژگی این نوع داستان‌نویسی اشاره می‌کنم:
بومی‌نویسی باید در جغرافیایی مشخص با آداب و سنن، باورها، مردم‌شناسی و نوع پوشش، غذا، دیالوگ‌های منطقه‌ای، ضرب‌المثل‌های منحصر به محیط و فضای عینی و ملموس باشد و این نوع داستان‌نویسی در کشور ما از دهۀ چهل شروع شده و نوعی از کلاسیک نویسی است و رمان‌های مطرحی در کشور ما و دیگر نقاط جهان خلق گردیده و اکثراً شخصیت محور هستند برای مثال: یوسف در سووشون سیمین دانشور، گل‌محمد در رمان چند جلدی کلیدر (محمود دولت‌آبادی) اینجه ممد در رمانی با همین نام از نویسندۀ ترک به نام یاشارکمال ( ترکیه) و حتی در سینما هم به فیلم‌های شناخته شده، مثل عمر، مختار و… می‌توان اشاره کرد و آنچه این رمان‌ها را خواندنی می‌کند شناخت و تأثیر یک آدم در جغرافیای زیست مردمان و اطراف و اکناف اوست؛ مثلاً تأثیر گل‌محمد در زندگی ایلی یا تاثیر یوسف در زندگی روستایی یا تأثیر اینجه ممد بر سیاست و سیاست بازی و انعکاس مبازره مردمان فقرزدۀ منطقه روستایی و رمان ”غلامحسین یاغی ” آن طور که از اسمش معلوم است باید خلق یک اثر باشد یا مضمونی شورشی- قانون‌شکن و نابهنجار که گاه قهرمان داستان بنا به ضرورت زمان و مکان دست به هر نوع عمل مجرمانه و غیرقانونی بزند تا بتواند زنده باشد و تأثیر حوادث مردان قانون و مردمان عادی دور و اطراف او، رویدادها را شکل بدهد و این نوع داستان‌ها معمولاً باید شخصیت محور باشند و شخصیت اصلی داستان که در این رمان غلامحسین است رویدادهای اصلی را به دوش بکشد و آنچه این رمان را خواندنی می‌کند شناساندن گروهی از مردمان به نام یاغی‌هاست، با رفتارهای غیرمتعارف، ناخواسته و اجبار شده و در حالی‌که جنایتی اتفاق افتاده ولی مؤلف خواننده را مجاب می‌کند که اگر نمی‌کشت، کشته می‌شد و این شکل مجاب کردن و منطقی جلوه‌دادن رویداد و عملکرد شخصیت محوری رمان را برای مؤلف سخت می‌کند و در رمان غلامحسین یاغی آقای براهام با بیان شگردهای خاص و توجیه شخصیت محوری (غلامحسین) در خصوص قتل و کشتار، مخاطب را به دلسوزی و گاه جانبداری و همزاد پنداری می‌کشد و شخصیت را لوث و منفور نمی‌کند و از او نه یک قهرمان، بلکه انسانی در چنبرۀ جبر و بریده از اختیار می‌سازد که گاه از طرف مخاطب برایش دل سوزانده می‌شود و انسان‌هایی پیرامون شخصیت غلامحسین واقعی نوشته شده‌اند.
زندگی روستایی آنها به شکل واقعی ارائه شده نه به صورت تصنعی و این ضرورتی است که گاه به نویسندگان جوان گوشزد می‌شود، آنچه که تجربۀ شماست بنویسید نه آنچه دوست دارید.
آقای براهام زندگی روستایی را تجربه کرده، آدمی روستایی‌زاده است و این است که برای مکان و فضای رمانش عینیتی می‌سازد آن طور که هست. شخصیت‌های داستان هر چند که بعضی از آنها بدون معرفی در داستان حضور پیدا می‌کنند و رویدادی را شکل می‌دهند ولی به طور کلی نویسنده با آگاهی از نمایاندن انسان کنش‌گر در صحنه از رمان شخصیت را به ما معرفی می‌کند.

روایت:

با به هم ریختن عنصر زمان و دوپاره کردن رویداد و بیان زمان حال که شخصیت محوری (غلامحسین) در سلول زندان منتظر اجرای حکم اعدام است و فلاش بک به گذشته و برگشتن به دیروز که حادثه را شکل داده و منجر به این فرجام شده، روایت را از شکل خطی نوشتن خارج کرده و شگردی سرگرم کننده برای مخاطب در پیش گرفته است که نوعی آشنازدایی است و پیش فرض اینکه داستان از نقطه A شروع به نقطه B ختم شود در آن وجود ندارد.

دیالوگ‌ها:

دیالوگ امری اختیاری است که نویسنده بنا به ضرورت و سامان دادن به روایت در داستان مطرح می‌کند، در رمان غلامحسین بعضی از دیالوگ‌ها از زبان بومی به زبان محاورۀ معیار رفته است (دیالوگ معمولاً باید از زبان شخصیت که بیرون می‌آید بیانگر تیپ شخصی و نوع لهجه و بوم‌گفتار او باشد)

شروع رمان:

چه خوب بود که نویسنده بدون آن که بخواهد دخالت و قضاوت در نحوۀ زندگی شخصیت‌های داستان کند و نظر بدهد (که یک یاغی خوب بود چه می‌کرد یا نمی‌کرد) می‌رفت به سراغ داستان، زیرا داستان‌نویس نباید فراموش کند که راوی است نه نظریه‌پرداز.

تعلیق داستان:

این رمان از تعلیق خوبی برخوردار است و رویدادهای پی در پی اشتیاق مخاطب را برای رسیدن به اینکه بر سر شخصیت چه آمده است و فرجام کار به کجا می‌کشد تا آخر رمان حفظ می‌کند، در مجموع رمان«غلامحسین یاغی» رمانی خوش ساخت، خواندنی و به فرم رسیده است که چند دهه از جغرافیای فرهنگی، تاریخی و طبیعی جنوب کرمان را به مخاطب نشان می‌دهد و خواندن آن را به علاقمندان به ادبیات داستانی توصیه می‌کنم.

منتشر شده در شماره ۱۱۴ نشریه روشنفکری – ۲۴ آبان‌ماه ۱۴۰۰